Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
irrepressible
جلوگیری نکردنی
Other Matches
unquestioning
رد نکردنی
irrecusable
رد نکردنی
inextricable
حل نکردنی
indecipherable
حل نکردنی
unquestionable
رد نکردنی
incogitable
درک نکردنی
irrepealable
فسخ نکردنی
insuperable
برطرف نکردنی
irrepealable
لغو نکردنی
indefeasible
لغو نکردنی
inconsumable
مصرف نکردنی
indefectible
عیب نکردنی
irreproachable
سرزنش نکردنی
impenetrable
درک نکردنی
reproachless
سرزنش نکردنی
inextinguishable
مستهلک نکردنی
irreproachable
ملامت نکردنی
indeclinable
پرهیز نکردنی
indefeasibility
لغو نکردنی
inapplicable
تطبیق نکردنی
reproachless
ملامت نکردنی
irreprovable
بی گناه رد نکردنی
inexplicable
روشن نکردنی
indecipherable
کشف نکردنی
inviolable
غصب نکردنی
incomprehensible
درک نکردنی
inconceivable
تصور نکردنی
incredible
باور نکردنی
unbelievable
باور نکردنی
unwarranted
توجیه نکردنی
irreprehensible
ملامت نکردنی
irreprehensible
سرزنش نکردنی
unwarrantable
توجیه نکردنی
irrepleviable
رفع توقیف نکردنی
irreplevisable
رفع توقیف نکردنی
imperceptible
نفهمیدنی درک نکردنی
fairy tale
داستان باور نکردنی
fairy tales
داستان باور نکردنی
flattest
ثابت یا تغییر نکردنی
flat
ثابت یا تغییر نکردنی
inadmissible
ناپسندیده تصدیق نکردنی
intangible
بغرنج درک نکردنی
to be left in disbelief
<idiom>
باور نکردنی بودن
indefensible
غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
inexpugnable
حمله نا پذیر منقرض نکردنی
irreclaimable
بازیافت نکردنی درست نشدنی
inextensible
بسط نا پذیر منقرض نکردنی
inexpiable
مرمت ناپذیر جبران نکردنی
indivertible
انحراف نا پذیر منحرف نکردنی
inconvincible
اقناع نکردنی شخص متقاعد نشدنی
inconceivable
غیر قابل ادراک باور نکردنی
assoil
اصل تغییر نکردنی مجموع یا حاصل ضرب بخشیدن
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
illmitable
محدود نکردنی محدود نشدنی
debarment
جلوگیری
stoppage
جلوگیری
forbiddance
جلوگیری
restraint
جلوگیری
restraints
جلوگیری
countercheck
جلوگیری
suppression
جلوگیری
obstruction
جلوگیری
stoppages
جلوگیری
obstructions
جلوگیری
arrests
سد جلوگیری
contraception
جلوگیری
arrested
سد جلوگیری
premunition
جلوگیری
interdiction
جلوگیری
arrest
سد جلوگیری
interception
جلوگیری
prevention
جلوگیری
hinders
جلوگیری کردن
prohibits
جلوگیری کردن
hindered
جلوگیری کردن
hinder
جلوگیری کردن
hindering
جلوگیری کردن
preservatives
ماده جلوگیری
preventive
عامل جلوگیری
preventive
جلوگیری کننده
prevent
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن از
prevented
جلوگیری کردن
prevented
جلوگیری کردن از
preventing
جلوگیری کردن
restrains
جلوگیری کردن از
prevents
جلوگیری کردن
prevents
جلوگیری کردن از
prohibiting
جلوگیری کردن
inhibition
جلوگیری از بروزاحساسات
preventing
جلوگیری کردن از
inhibitions
جلوگیری از بروزاحساسات
restraining
جلوگیری کردن از
preservative
ماده جلوگیری
preventable
قابل جلوگیری
preventible
قابل جلوگیری
pull up
جلوگیری کردن
quenchless
غیرقابل جلوگیری
repessive
جلوگیری کننده
rule out
جلوگیری کردن
suppressive
جلوگیری کننده
inhibiter
جلوگیری کننده
inhibitive
وابسته به جلوگیری
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
preclusive
جلوگیری کننده
premune
ناشی از جلوگیری
prevenience
منع جلوگیری
preventability
قابلیت جلوگیری
interdict
جلوگیری ممنوعیت
interceptive
جلوگیری کننده
inhibitor
جلوگیری کننده
suppressor
جلوگیری کننده
restrain
جلوگیری کردن از
accident prevention
جلوگیری از سانحه
repressed
جلوگیری شده
quenchable
قابل جلوگیری
abatement
فروکش جلوگیری
block age
جلوگیری انسداد
to keep back
جلوگیری کردن از
to provide against
جلوگیری کردن
hold in
جلوگیری کردن
erosion control
جلوگیری از فرسایش
controlment
اختیارداری جلوگیری
checkless
غیرقابل جلوگیری
letted
منع جلوگیری
prohibit
جلوگیری کردن
bridle
جلوگیری کردن از
rebuffed
جلوگیری کردن
rebuffing
جلوگیری کردن
rebuffs
جلوگیری کردن
arrested
جلوگیری کردن
birth control
جلوگیری از ابستنی
arrests
جلوگیری از سقوط
keep
جلوگیری کردن
keeps
جلوگیری کردن
arrests
جلوگیری کردن
hold
جلوگیری کردن
holds
جلوگیری کردن
bridled
جلوگیری کردن از
bridles
جلوگیری کردن از
bridling
جلوگیری کردن از
inhibits
جلوگیری کردن
stop
جلوگیری منع
stopped
جلوگیری منع
stopping
جلوگیری منع
inhibit
جلوگیری کردن
stops
جلوگیری منع
uncontrollable
غیرقابل جلوگیری
arrested
جلوگیری از سقوط
arrest
جلوگیری از سقوط
contraception
جلوگیری از ابستنی
uncontrollably
غیرقابل جلوگیری
rebuff
جلوگیری کردن
check
جلوگیری کردن از
checked
جلوگیری کردن از
checks
جلوگیری کردن از
arrest
جلوگیری کردن
preservation
محافظت جلوگیری
inhibit
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
prohibitively
بطور جلوگیری کننده
to resist heat
از نفوذگرما جلوگیری کردن
inhibits
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
snub
جلوگیری سرزنش کردن
snubs
جلوگیری سرزنش کردن
snubbed
جلوگیری سرزنش کردن
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
snubbing
جلوگیری سرزنش کردن
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
prohibitive
گران جلوگیری کننده
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
out of hand
غیر قابل جلوگیری
prohibitory
گران جلوگیری کننده
stopper
توپی جلوگیری کننده
stoppers
توپی جلوگیری کننده
nails
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
without restraint
ازادانه بدون جلوگیری
control
بازرسی نظارت جلوگیری
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
fire control
جلوگیری از اتش سوزی
incontrollable
غیر قابل جلوگیری
nailed
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
nail
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
cutman
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
preventative
پیشگیر جلوگیری کننده
repel
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to avoid bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avert bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
curbing
جلوگیری لبه پیاده رو
preservative
جلوگیری کننده از فساد
curb
جلوگیری لبه پیاده رو
preservatives
جلوگیری کننده از فساد
curbed
جلوگیری لبه پیاده رو
curbs
جلوگیری لبه پیاده رو
repels
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
contraceptives
وسیله جلوگیری از ابستنی
repelled
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com