Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
Other Matches
passivating
پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
nonprint
پالسی که از چاپ سطری تحت کنترل ماشین جلوگیری میکند
hair crack
شکاف خوردگی ترک خوردگی
carriers
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
abrasion
خوردگی
abrasions
خوردگی
erosion-corrosion
خوردگی
chafe
خوردگی
corrsion
خوردگی
chafes
خوردگی
chafing
خوردگی
erosion
خوردگی
corrosion
خوردگی
wears
خوردگی
wear
خوردگی
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
turmoil
بهم خوردگی
backfall
زمین خوردگی
collission
بهم خوردگی
folium
چین خوردگی
fissuration
ترک خوردگی
electrolytic corrosion
خوردگی الکترولیتی
indisposedness
بهم خوردگی
folding
چین خوردگی
uneasiness
بهم خوردگی
ricked
پیچ خوردگی
electrochemical corrosion
خوردگی الکتروشیمیایی
galvanic corrosion
خوردگی گالوانیکی
ricking
پیچ خوردگی
cracking
ترک خوردگی
ricks
پیچ خوردگی
graphitic corrosion
خوردگی گرافیتی
screw
پیچ خوردگی
shrinkage
چروک خوردگی
disbandment
برهم خوردگی
erosion corrosion
خوردگی- فرسودگی
cancellation
قلم خوردگی
rick
پیچ خوردگی
wrinkles
چین خوردگی
twist
پیچ خوردگی
intercrystalline corrosion
خوردگی کریستالی
kink
پیچ خوردگی
surface corrosion
خوردگی سطحی
fraction
ترک خوردگی
fractions
ترک خوردگی
muss
بهم خوردگی
rugosity
چروک خوردگی
pliature
چین خوردگی
ruga
تاب خوردگی
corrosive action
اثر خوردگی
queasiness
بهم خوردگی
wrinkle
چین خوردگی
twisting
پیچ خوردگی
twists
پیچ خوردگی
rancidity
باد خوردگی
inurement
پینه خوردگی
wrinkling
چین خوردگی
screws
پیچ خوردگی
vermiculation
کرم خوردگی
crossing out
قلم خوردگی
induration
پینه خوردگی
torsion
پیچ خوردگی
cavities
کرم خوردگی دندان
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
folds
چین خوردگی زمین
folded
چین خوردگی زمین
fold
چین خوردگی زمین
turn
پیچ خوردگی قرقره
turn one's stomach
<idiom>
باعث حال به هم خوردگی
cavity
کرم خوردگی دندان
turns
پیچ خوردگی قرقره
revolt
بهم خوردگی انقلاب
hot crack
ترک خوردگی گرم
he is recovered from his cold
سرما خوردگی او برطرف شد
caries
کرم خوردگی دندان
trainsick
دچاربهم خوردگی حال
worm hole
جای کرم خوردگی
indispositions
بهم خوردگی مزاج
amusement
فریب خوردگی پذیرایی
amusements
فریب خوردگی پذیرایی
indisposition
بهم خوردگی مزاج
stress corrosion
خوردگی در اثر تنش
revolts
بهم خوردگی انقلاب
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
folding test
ازمایش چین خوردگی
deceptions
حیله فریب خوردگی
deception
حیله فریب خوردگی
corrosion pit
فرورفتگی در اثر خوردگی
disorderliness
اختلال بهم خوردگی
bending over test
ازمایش چین خوردگی
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
upset _
برهم زنی بهم خوردگی
he is rather i. than sick
بهم خوردگی یاساکت دارد
corrosion
زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
cold cracking
ترک خوردگی فلز سرد
cross folding test
ازمایش چین خوردگی عرضی
wear
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
stainless steel
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
to knock under
تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
corrosion resistant
مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
carsick
مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
seasickness
تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
structural damage
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
seasick
مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
nurse a cold
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
oxygen tents
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
varus
پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
windage
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
airsick
مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
monel
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
crevice corrosion
خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
damask
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
plasma plating
ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
simple network management protocol
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
pitting corrosion
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
restraints
جلوگیری
arrested
سد جلوگیری
countercheck
جلوگیری
obstruction
جلوگیری
restraint
جلوگیری
forbiddance
جلوگیری
interdiction
جلوگیری
contraception
جلوگیری
arrests
سد جلوگیری
prevention
جلوگیری
arrest
سد جلوگیری
interception
جلوگیری
premunition
جلوگیری
stoppages
جلوگیری
stoppage
جلوگیری
suppression
جلوگیری
obstructions
جلوگیری
debarment
جلوگیری
prevented
جلوگیری کردن
arrest
جلوگیری کردن
keeps
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن از
preventing
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن
keep
جلوگیری کردن
prevented
جلوگیری کردن از
check
جلوگیری کردن از
checked
جلوگیری کردن از
inhibitions
جلوگیری از بروزاحساسات
accident prevention
جلوگیری از سانحه
inhibition
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitor
جلوگیری کننده
prevents
جلوگیری کردن از
prevents
جلوگیری کردن
preclusive
جلوگیری کننده
preventing
جلوگیری کردن از
arrest
جلوگیری از سقوط
preservatives
ماده جلوگیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com