English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (8 milliseconds)
English Persian
preventive جلوگیری کننده
inhibiter جلوگیری کننده
inhibitor جلوگیری کننده
interceptive جلوگیری کننده
preclusive جلوگیری کننده
repessive جلوگیری کننده
suppressive جلوگیری کننده
suppressor جلوگیری کننده
Search result with all words
preventative پیشگیر جلوگیری کننده
stopper توپی جلوگیری کننده
stoppers توپی جلوگیری کننده
preventive عامل ممانعت جلوگیری کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
antibiotic جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotics جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
preservative جلوگیری کننده از فساد
preservatives جلوگیری کننده از فساد
prohibitive گران جلوگیری کننده
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
antiperiodic جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
lacquer preservative لاک جلوگیری کننده از فساد
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
prohibitively بطور جلوگیری کننده
prohibitory گران جلوگیری کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
Other Matches
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stoppage جلوگیری
obstruction جلوگیری
premunition جلوگیری
forbiddance جلوگیری
stoppages جلوگیری
obstructions جلوگیری
interdiction جلوگیری
contraception جلوگیری
interception جلوگیری
debarment جلوگیری
arrested سد جلوگیری
prevention جلوگیری
restraints جلوگیری
suppression جلوگیری
arrest سد جلوگیری
restraint جلوگیری
countercheck جلوگیری
arrests سد جلوگیری
interdict جلوگیری ممنوعیت
restrain جلوگیری کردن از
uncontrollable غیرقابل جلوگیری
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
premune ناشی از جلوگیری
preservatives ماده جلوگیری
restraining جلوگیری کردن از
uncontrollably غیرقابل جلوگیری
keeps جلوگیری کردن
preventability قابلیت جلوگیری
prevenience منع جلوگیری
inhibitive وابسته به جلوگیری
restrains جلوگیری کردن از
preventable قابل جلوگیری
preventive عامل جلوگیری
stop جلوگیری منع
hinders جلوگیری کردن
hindering جلوگیری کردن
prevent جلوگیری کردن از
prevented جلوگیری کردن
preventing جلوگیری کردن
preventing جلوگیری کردن از
prevents جلوگیری کردن
inhibitions جلوگیری از بروزاحساسات
prevents جلوگیری کردن از
letted منع جلوگیری
prevent جلوگیری کردن
prevented جلوگیری کردن از
hindered جلوگیری کردن
hinder جلوگیری کردن
stopped جلوگیری منع
preservative ماده جلوگیری
stopping جلوگیری منع
prohibits جلوگیری کردن
stops جلوگیری منع
prohibiting جلوگیری کردن
prohibit جلوگیری کردن
keep جلوگیری کردن
inhibition جلوگیری از بروزاحساسات
preservation محافظت جلوگیری
accident prevention جلوگیری از سانحه
controlment اختیارداری جلوگیری
inhibit جلوگیری کردن
inhibits جلوگیری کردن
bridle جلوگیری کردن از
bridled جلوگیری کردن از
bridles جلوگیری کردن از
bridling جلوگیری کردن از
checks جلوگیری کردن از
checked جلوگیری کردن از
check جلوگیری کردن از
holds جلوگیری کردن
checkless غیرقابل جلوگیری
birth control جلوگیری از ابستنی
arrests جلوگیری از سقوط
arrests جلوگیری کردن
repressed جلوگیری شده
arrested جلوگیری از سقوط
arrested جلوگیری کردن
arrest جلوگیری از سقوط
block age جلوگیری انسداد
arrest جلوگیری کردن
to provide against جلوگیری کردن
to keep back جلوگیری کردن از
irrepressible جلوگیری نکردنی
hold in جلوگیری کردن
quenchable قابل جلوگیری
hold جلوگیری کردن
rebuffs جلوگیری کردن
rebuff جلوگیری کردن
rebuffed جلوگیری کردن
rebuffing جلوگیری کردن
preventible قابل جلوگیری
pull up جلوگیری کردن
contraception جلوگیری از ابستنی
abatement فروکش جلوگیری
quenchless غیرقابل جلوگیری
erosion control جلوگیری از فرسایش
rule out جلوگیری کردن
snubs جلوگیری سرزنش کردن
snubbing جلوگیری سرزنش کردن
to resist heat از نفوذگرما جلوگیری کردن
snubbed جلوگیری سرزنش کردن
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
snub جلوگیری سرزنش کردن
in order to prevent برای جلوگیری کردن
curb جلوگیری لبه پیاده رو
incontrollable غیر قابل جلوگیری
inhibits از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibit از بروزاحساسات جلوگیری کردن
curbing جلوگیری لبه پیاده رو
curbs جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint ازادانه بدون جلوگیری
controls بازرسی نظارت جلوگیری
controlling بازرسی نظارت جلوگیری
control بازرسی نظارت جلوگیری
curbed جلوگیری لبه پیاده رو
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
nailed از انتشارچیزی جلوگیری کردن
contraceptives وسیله جلوگیری از ابستنی
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
contraceptive وسیله جلوگیری از ابستنی
copy protection جلوگیری از اعمال کپی
nails از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nail از انتشارچیزی جلوگیری کردن
cutman متخصص در جلوگیری ازخونریزی
fire control جلوگیری از اتش سوزی
repel نپذیرفتن جلوگیری کردن از
out of hand غیر قابل جلوگیری
to avoid bankruptcy از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avert bankruptcy از ورشکستگی جلوگیری کردن
repelled نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling نپذیرفتن جلوگیری کردن از
echo suppression جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
prevention of discrimination sub commiss کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
antiskid treatment عمل جلوگیری ازسر خوردن
pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
shrinkage prevention وسیله جلوگیری از جمع شدگی
gateage دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
safety regulations ایین نامه جلوگیری از خطر
get by ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
holds متصرف بودن جلوگیری کردن از
hold متصرف بودن جلوگیری کردن از
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
rib to prevent seepage پشت بند جلوگیری از تراوش
buffer zone منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
to pick up oneself از افتادن خود جلوگیری کردن
buffer zones منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
obstructions حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstruction حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
to try to stop the march of time تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
autos تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
stabilisers وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
stabilizer وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
locks عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
to avoid distortion of the results [produced] by ... برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
auto تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
to look out for squalls جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
kyanize باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
lock عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
dikes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
dykes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
buffer امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
pass interference جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
sunscreens کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
bailout کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
protects یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protecting یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com