English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
to stop the bus جلوی اتوبوس را گرفتن
Other Matches
to get in the way جلوی راه را گرفتن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
to bridle one's own tongue جلوی زبان خودرا گرفتن
to nip something in the bud از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
nip in the bud <idiom> از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hold one's fire <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن
to block [hold up] (the) traffic جلوی رفت و آمد را گرفتن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
to get in somebody's way جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
to bolt somebody out [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
hold one's tongue <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to let rip حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
omnibus اتوبوس
omnibuses اتوبوس
a bus اتوبوس
Bus line number 8. اتوبوس خط ۸.
buses اتوبوس
busing اتوبوس
bussed اتوبوس
busses اتوبوس
bussing اتوبوس
bused اتوبوس
bus اتوبوس
bus stops ایستگاه اتوبوس
space time اتوبوس فضایی
queue صف اتوبوس و غیره
queued صف اتوبوس و غیره
trolley bus اتوبوس برقی
minibuses اتوبوس کوچک
Airbuses اتوبوس هوایی
trolleybus اتوبوس برقی
queues صف اتوبوس و غیره
queueing صف اتوبوس و غیره
trolley car اتوبوس برقی
to go by bus با اتوبوس رفتن
body اطاق اتوبوس
bus stop ایستگاه اتوبوس
Airbus اتوبوس هوایی
carfare کرایه اتوبوس
bus terminal ایستگاه اتوبوس
trolley buses اتوبوس برقی
bus bay ایستگاه اتوبوس
bus driver راننده اتوبوس
I drove the bus. من اتوبوس را راندم.
bodies اطاق اتوبوس
I went by bus. من با اتوبوس رفتم.
to ride on the bus با اتوبوس رفتن
feont جلوی
frontward جلوی
former جلوی
communication cord کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
station ایستگاه اتوبوس وغیره
stations ایستگاه اتوبوس وغیره
stationed ایستگاه اتوبوس وغیره
Where is the bus stop? ایستگاه اتوبوس کجاست؟
You can take the bus. شا میتوانید با اتوبوس بروید.
in the way جلوی راه
forward جلوی گستاخ
prior پیشین جلوی
fore جلوی درجلو
at the fore در جلوی کشتی
sincipital واقع در جلوی سر
before my very eyes جلوی چشمهایم
forwarded جلوی گستاخ
fore جلوی قایق
double decker اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
How far is the bus stop ? تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
double-decker bus [DDB] اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
When does the train [bus] to ... depart? قطار [اتوبوس] به ... کی حرکت می کند؟
The bus to ... stops here. اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
front mud guard گلگیر جلوی اتومبیل
bows قسمت جلوی قایق
bowing قسمت جلوی قایق
bowed قسمت جلوی قایق
bow قسمت جلوی قایق
bowling crease خط موازی جلوی پایه ها
decks سکوی جلوی تانک
deck سکوی جلوی تانک
decked سکوی جلوی تانک
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
googol عدد یک با صد صفر در جلوی ان
foresheets فضای جلوی قایق
head sail بادبان جلوی دکل
forward echelon رده جلوی نبرد
nose spray بسکهای جلوی گلوله
anticum جرز جلوی معبد
windshields شیشه جلوی اتومبیل
windshield شیشه جلوی اتومبیل
camber انحنای جلوی اسکی
Get out of my sight! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
ackermanaxle محور جلوی اتومبیل
cambers انحنای جلوی اسکی
afterleech بادبان جلوی قایق
under one's nose <adv.> جلوی چشم کسی
prowords کلمات جلوی جملات
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
forward area منطقه جلوی رزم
Get out of my face! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
Is there a bus to the airport? آیا برای فرودگاه اتوبوس هست؟
Is there a bus into town? آیا اتوبوس برای شهر هست؟
Which bus goes to the town centre? کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
To pick up a passenger. مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
We got into the wrong bus . سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
When is the bus to Pimlico? چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
Do I have to change busses? آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
Do not lean out! به پنجره تکیه ندهید! [در اتوبوس یا مترو]
forward bow spring فنر جلوی سینه کشتی
front wheel suspension اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
To teach grandma to suck eggs. جلوی لوطی معلق زدن
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
forebody بدنه قسمت جلوی ناو
foresail بادبان سه گوش در جلوی دکل
forwards سه بازیگر جلوی تور والیبال
jibs بادبان سه گوشه جلوی دکل
Accidents wI'll happen . جلوی اتفاق رانتوان گرفت
jib بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed بادبان سه گوشه جلوی دکل
metopon قسمت جلوی زائده جلومغز
jibbing بادبان سه گوشه جلوی دکل
The driver coaxed his bus through the snow. راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
to ride on the bus سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
The bus stop is no distance at all . ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
I missed the connection. من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
There is nothing to prevent me. هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
fore and aft واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
washes حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
Drop me by the phone booth. مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
It took place under my very eyes. درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
panel قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
Come and get warm by the fire . بیا جلوی آتش که گرم بشوی
foreland زمین جلوی موضع دماغه سنگر
panels قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
Drop me off in front of the train station! من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
leading point نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
He parked the car right in front of the garage. درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
It is never too late to mend. هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
You are roasting yourself in front of the fire . خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
tack گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
mizzen staysail بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
tacking گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
tacks گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
To alight from a bus(tarin,car). پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
Take this luggage to the bus, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
Which bus do I take for the opera? برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
muzzle boresight حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
ante-choir [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
Which bus do I take to Victoria Station? کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
transportation in kind وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
I dare you to say it to his face. خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
seen fire اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
get off <idiom> پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
redout قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observer نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observers نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
receives گرفتن
resumes از سر گرفتن
holds گرفتن
to take one's stand جا گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com