Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
hold one's fire
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن
Search result with all words
to bridle one's own tongue
جلوی زبان خودرا گرفتن
hold one's tongue
<idiom>
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
Other Matches
to get in the way
جلوی راه را گرفتن
to stop the bus
جلوی اتوبوس را گرفتن
nip in the bud
<idiom>
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to nip something in the bud
از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to block
[hold up]
(the) traffic
جلوی رفت و آمد را گرفتن
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
to get in somebody's way
جلوی راه کسی
[چیزی]
را گرفتن
to bolt somebody out
[با قفل کردن]
جلوی راه کسی را گرفتن
to swat the ball away
با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن
[دربازه بان]
to let rip
حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن
[اصطلاح روزمره]
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
زبان تازی زبان عربی
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib
چرب زبان زبان دار
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
former
جلوی
frontward
جلوی
feont
جلوی
fore
جلوی درجلو
prior
پیشین جلوی
forward
جلوی گستاخ
forwarded
جلوی گستاخ
in the way
جلوی راه
at the fore
در جلوی کشتی
before my very eyes
جلوی چشمهایم
fore
جلوی قایق
sincipital
واقع در جلوی سر
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
ackermanaxle
محور جلوی اتومبیل
bow
قسمت جلوی قایق
bowed
قسمت جلوی قایق
nose spray
بسکهای جلوی گلوله
afterleech
بادبان جلوی قایق
bowling crease
خط موازی جلوی پایه ها
head sail
بادبان جلوی دکل
bowing
قسمت جلوی قایق
bows
قسمت جلوی قایق
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
front mud guard
گلگیر جلوی اتومبیل
wind screen
شیشه جلوی اتومبیل
forward area
منطقه جلوی رزم
anticum
جرز جلوی معبد
forward echelon
رده جلوی نبرد
prowords
کلمات جلوی جملات
foresheets
فضای جلوی قایق
Get out of my sight!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
windshields
شیشه جلوی اتومبیل
deck
سکوی جلوی تانک
decked
سکوی جلوی تانک
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
decks
سکوی جلوی تانک
under one's nose
<adv.>
جلوی چشم کسی
Get out of my face!
<idiom>
از جلوی چشمم دور شو!
cambers
انحنای جلوی اسکی
googol
عدد یک با صد صفر در جلوی ان
windshield
شیشه جلوی اتومبیل
camber
انحنای جلوی اسکی
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
To teach grandma to suck eggs.
جلوی لوطی معلق زدن
foreshores
لبه جلوی ساحل دریا
foreshore
لبه جلوی ساحل دریا
forwards
سه بازیگر جلوی تور والیبال
metopon
قسمت جلوی زائده جلومغز
forebody
بدنه قسمت جلوی ناو
jib
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing
بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs
بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
foresail
بادبان سه گوش در جلوی دکل
forward bow spring
فنر جلوی سینه کشتی
panel
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panels
قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.
جلوی پدرش سیگار نمی کشد
Drop me by the phone booth.
مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
It took place under my very eyes.
درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
wash
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes
حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
fore and aft
واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
anti dazzle vizor
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
tacked
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
It is never too late to mend.
هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
mizzen staysail
بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
You are going to gain weight. if you let yourself go.
اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
You are roasting yourself in front of the fire .
خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
He parked the car right in front of the garage.
درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
Drop me off in front of the train station!
من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
tacks
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
tacking
گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
ante-choir
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
muzzle boresight
حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
I dare you to say it to his face.
خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
seen fire
اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
moustaches
سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
redout
قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick
حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover.
اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person
نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout
پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
grss language
زبان جی پی اس اس
language
زبان
tongue
[language]
زبان
language
زبان
c++
زبان ++C
two tongued
زبان
tongues
زبان
apt language
زبان ای پی تی
rpg language
زبان ار پی جی
tongue
زبان
as one man
با یک زبان
languages
زبان ها
tongueless
بی زبان
hound's tongue
سگ زبان
apl language
زبان ای پی ال
abuser
بد زبان
glossa
زبان
abusers
بد زبان
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
languages
زبان
language lab
زبان
program language
زبان برنامه
lingoes
زبان ویژه
procedural language
زبان رویهای
pushtu
زبان افغانستان
lingo
زبان ویژه
monnolingual
فقط به یک زبان
stuttering
لکنت زبان
monoglot
یک زبان دان
formal language
زبان صوری
publication language
زبان انتشارات
psycholinguistics
روانشناسی زبان
formmal language
زبان صوری
protolanguage
زبان قدیمی
lingual papillae
پرزهای زبان
tongue tied
زبان بسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com