Dictiornary-Farsi | جلگه مایل یااریب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
cuesta	جلگه مایل یااریب


Other Matches

plainest	جلگه
plains	جلگه
steppe	جلگه
steppes	جلگه
campaigns	جلگه
campaign	جلگه
campaigning	جلگه
campaigned	جلگه
plainer	جلگه
pedogenesis	جلگه
flat	جلگه
flattest	جلگه
plain	جلگه
plainsman	جلگه نشین
champaign	جلگه صحرا
lea	جلگه سبز
pedogenesis	جلگه سازی
plateaux	جلگه مرتفع
plateau	جلگه مرتفع
plateaus	جلگه مرتفع
plainer	غیر رسمی جلگه
plainest	غیر رسمی جلگه
plain	غیر رسمی جلگه
pedogenesis	مبحث پیدایش جلگه
steppe	جلگه وسیع بی درخت
plains	غیر رسمی جلگه
steppes	جلگه وسیع بی درخت
pampa	جلگه پهناورسبزو بی درخت درجنوب رود درامریکای جنوبی
puno	جلگه بلند و سرد در کوههای ANDES در کشورPERU دشواریی در نفس کشیدن
desirous	مایل
rathe	مایل
rath	مایل
propense	مایل
willful	مایل
interested	مایل
slantingly	کج یا مایل
f. of books	مایل به کت اب
studious of doing a thing	مایل
bevel	مایل
bevel	پخ مایل
pitching	مایل
oblique	مایل
oblique	مایل کج
sideling	مایل
declivous	مایل
miles	مایل
sidling	مایل
inclined	مایل
slanting	مایل
skewing	مایل
skew	مایل
lickerish	مایل
loxodrome	خط مایل
willing	مایل
nothing loath	مایل
studious to do a thing	مایل
italic	مایل
agreeable	مایل
skews	مایل
inclinable	مایل
bevelled	مایل
gauche	مایل
mile	مایل
sloping	مایل
mile ohm	مایل- اهم
aslant	حرکت مایل
albescent	مایل به سفیدی
side flow weir	سر ریز مایل
slant range	برد مایل
reddish	مایل بقرمز
purply	مایل به ارغوانی
purplish	مایل به ارغوانی
oblique system	سیستم مایل
oblique lattice	شبکه مایل
oblique perspective	پرسپکتیو مایل
oblique projection	تصویر مایل
oblique rotation	چرخش مایل
greeny	مایل بسبز
bitterish	مایل به تلخی
inclined compression	فشار مایل
inclined drilling	حفاری مایل
geographical mile	مایل جغرافیایی
recessive	مایل ببازگشت
flavescent	مایل بزردی
inclined face of dam	نمای مایل سد
oblique section	مقطع مایل
incline plane	سطح مایل
he has a good mind	مایل است
he is f. her	مایل اوست
he was found of her	مایل او بود
lief	مطلوب مایل
oppositive	مایل به ضدیت
obliquely	بطور مایل
chamfer	مایل شدن
centripetal	مایل به مرکز
cant	سطح مایل
comatant	مایل بجنگ
bluish	مایل به ابی
fonder	مایل مشتاق
the mast has raked	مایل کردن
yellowish	مایل بزردی
greyish	مایل به خاکستری
like	مایل بودن
liked	مایل بودن
likes	مایل بودن
nautical mile	مایل دریایی
solicitously	مایل نگران
nautical miles	مایل دریایی
xanthic	مایل به زردی
gaff	میله مایل
fond	مایل مشتاق
wilful	مشتاق مایل
blueish	مایل به ابی
fondest	مایل مشتاق
whity	مایل به سفید
whitey	مایل به سفید
viridescent	مایل به سبز
to incline to green	یا مایل بودن
solicitous	مایل نگران
solicitous to go	مایل به رفتن
caramels	مایل به قرمز
caramel	مایل به قرمز
awry	بطور مایل
sourish	مایل به ترشی
statute mile	مایل رسمی
three point perspective	پرسپکتیو مایل
the mast has raked	مایل شدن
aslant	بطور مایل
griseous	خاکستری مایل به ابی
inclined barrel arch	طاق ضربی مایل
oblique shock wave	موج ضربهای مایل
inclined barrel arch	طاق گهوارهای مایل
suntans	قهوه مایل بسرخ
suntan	قهوه مایل بسرخ
incilnable to do something	مایل کردن بکاری
i am unwilling to go	مایل نیستم بروم
low oblique	عکس مایل پایین
inclined coil meter	سنجه با پیچک مایل
oblimin rotation	چرخش مایل کمینه
luteovirescent	زرد مایل بسبز
pea green	زرد مایل بسبز
isabella	زرد مایل به خاکستری
reddish	مایل بسرخی زننده
auburn	قهوهای مایل به قرمز
isabel	زرد مایل به خاکستری
mph	مخفف مایل در ساعت
loxodromics	کشتی رانی در خط مایل
inclined shear plane	سطح برش مایل
oblimax rotation	چرخش مایل بیشینه
rubicund	رنگ مایل به قرمز
scarlet	قرمز مایل به زرد
brownish	مایل به قهوهای یاخرمایی
buffyy	مایل به رنگ نخودی
pinkish	مایل به رنگ صورتی
tattletale gray	سفید مایل بخاکستری
swart	سبزه مایل به سیاه
blackish	مایل به سیاه تیره
sloping barrel vault	طاق ضربی مایل
sloping barrel vault	سقف گهوارهای مایل
hoary	سفید مایل به خاکستری
bays	سرخ مایل به قرمز
baying	سرخ مایل به قرمز
bayed	سرخ مایل به قرمز
bay	سرخ مایل به قرمز
canescent	سفید مایل به تار
they canŠif they so wishŠ.....	اگر مایل باشندمیتوانند...........
purple red	قرمز مایل به ارغوانی
grege	اردهای مایل به خاکستری
umber	قهوه ای مایل به زرد
green with a blue tint	سبز مایل به ابی
to be prepared to go	مایل به رفتن بودن
he is indisposed to go	مایل نیست برود
he is not willing to go	مایل برفتن نیست
he was found of her	باو مایل بود
homosexual	مایل به جنس خود
he was not inclined to go	مایل برفتن نبود
roll piercing process	روش نورد مایل
homosexuals	مایل به جنس خود
teal blue	رنگ ابی مایل به خاکستری
ruffous	بور خرمایی مایل بقرمز
slate blue	رنگ ابی مایل به خاکستری
rust	رنگ قرمز مایل به قهوه ای
rufous	بور خرمایی مایل بقرمز
shell pink	رنگ قرمز مایل به زرد
taupe	رنگ خاکستری مایل به قهوهای
What's the charge per mile?	اجاره هر مایل چقدر است؟
It's about 2 miles from ...	آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
peacock blue	رنگ ابی مایل بسبز
sea green	رنگ سبز مایل بابی
ti turn in	سوی پایین مایل بودن
oxford blue	ابی سیر مایل به ارغوانی
slate black	رنگ ارغوانی مایل بسیاه
tawny	تیره زرد مایل بقهوهای
declines	مایل شدن رو بزوال گذاردن
decline	مایل شدن رو بزوال گذاردن
declined	مایل شدن رو بزوال گذاردن
lamas	رنگ زرد مایل بقرمز
backswept	برگشته بطور مایل واریب
pansies	رنگ قرمز مایل به ابی
gooseberry	رنگ سیاه مایل به ارغوانی