Dictiornary-Farsi | جماعت هدف تبلیغات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 96 (6 milliseconds)

English	Persian
target audience	جماعت هدف تبلیغات


Other Matches

congregation	جماعت
congregations	جماعت
massing	جماعت
masses	جماعت
mass	جماعت
passel	جماعت
crowds	جماعت
crowd	جماعت
schools	جماعت
stream	جماعت
streamed	جماعت
streams	جماعت
school	جماعت
devitry	جماعت شیاطین
demophobia	جماعت هراسی
responsory	جواب جماعت
peasantry	جماعت دهقانان
imam or imaum	امام جماعت
meinie	جماعت همراهان
meiny	جماعت همراهان
pauperdom	جماعت گدایان
prayer in congregation	نماز جماعت
workfolks	جماعت کارگر
workfolk	جماعت کارگر
the profession	جماعت بازیگران
conformists	همرنگ با جماعت
conformist	همرنگ با جماعت
conformity	همرنگی با جماعت
schools	جماعت همفکر
school	جماعت همفکر
womenfolk	جماعت زنان
showman	تبلیغات چی
publicists	تبلیغات چی
publicity	تبلیغات
propaganda	تبلیغات
incantations	تبلیغات
advertisement	تبلیغات
publicist	تبلیغات چی
showmen	تبلیغات چی
propagandist	تبلیغات چی
propagandists	تبلیغات چی
incantation	تبلیغات
advertisements	تبلیغات
to go with the tide	همرنگ جماعت شدن
diaspora	جماعت یهودیان پراکنده
tin pan alley	جماعت موسیقی دانان
to go with the stream	همرنگ جماعت شدن
publicised	تبلیغات کردن
publicises	تبلیغات کردن
political propaganda	تبلیغات سیاسی
white propaganda	تبلیغات سفید
propagandize	تبلیغات کردن
publicising	تبلیغات کردن
publicize	تبلیغات کردن
heavy advertising	تبلیغات وسیع
puffery	تبلیغات پر سر وصدا
black propaganda	تبلیغات سیاه
black propaganda	تبلیغات خطرناک
competitive advertising	تبلیغات رقابتی
fanfare [of publicity]	هیاهوی تبلیغات
publicizing	تبلیغات کردن
advertising blitz	تبلیغات شدید
publicizes	تبلیغات کردن
hard advertising	تبلیغات تهاجمی
publicized	تبلیغات کردن
election propaganda	تبلیغات انتخاباتی
grey propaganda	تبلیغات منفی
grey propaganda	تبلیغات خاکستری
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
posses	دسته افراد پلیس جماعت
sacerdotage	کشیش مابی جماعت کشیشان
posse	دسته افراد پلیس جماعت
burst advertising	شروع تبلیغات شدید
space broker	کارگزار امور تبلیغات
aids to trade	حمل و نقل و تبلیغات
When in Rome, do as the Romans do! <proverb>	خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
major seminary	دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
triggerman	ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
naturism	عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
hoopla	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E]	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hustle and bustle	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzmatazz	تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
proselytism	تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
media hype	تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media circus	تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
This sort of propaganda is for home consumption	این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
consumer advertising	تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
electrographic architecture	[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
concordat	پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
guided propagation	تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
sales promotion	افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش