English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
bestiality جماع با حیوان
zooerasty جماع با حیوان
Other Matches
coitus جماع
coition جماع
sexual relations جماع
cohabitation جماع
copulation جماع
carnal knowledge جماع
sexual intercourse جماع
copulating جماع کردن
copulates جماع کردن
copulated جماع کردن
onanism جماع منقطع
horny <adj.> آزمند جماع
bestiality جماع با حیوانات
dight جماع کردن
coitus reservatus جماع مطول
anal intercourse جماع مقعدی
coitus interruptus جماع منقطع
randy [British E] <adj.> آزمند جماع
buggery with animals جماع با حیوانات
coitophobia جماع هراسی
partisans of consensus اهل جماع
sodomy جماع باحیوانات
copulate جماع کردن
sodomyh جماع غیرطبیعی
sexual intercourse جفت گیری جماع
sexual intercourse وطی جماع کردن
sexual وابسته به الت تناسلی و جماع
infibulation چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
beast حیوان
animals حیوان
animal حیوان
beasts حیوان
living creatuse حیوان
zoophilous حیوان دوست
frying حیوان نوزاد
reptile حیوان خزنده
brutes جانور حیوان
brutes حیوان صفت
zootheism حیوان پرستی
brute جانور حیوان
brute حیوان صفت
zoophilic حیوان دوست
zoology حیوان شناسی
option of animals خیار حیوان
zoophobia حیوان هراسی
reptiles حیوان خزنده
zoophily حیوان خواهی
lost animal حیوان گمشده
lost animal حیوان ضاله
slick ear حیوان بی گوش
spinal animal حیوان نخاعی
hilding حیوان چموش
ectotherm حیوان خونسرد
draft animal حیوان بارکش
whiffet حیوان رشدنکرده
wildling حیوان وحشی
zoolatry حیوان پرستی
zooparasite حیوان انگل
zoophilia حیوان خواهی
beastby حیوان صفت
beast of burden حیوان باربری
animalization تبدیل به حیوان
boughs شانه حیوان
fries حیوان نوزاد
pack animals حیوان باربر
beastly حیوان صفت
biped حیوان دوپا
maverick حیوان بیصاحب
mavericks حیوان بیصاحب
bestiality حیوان صفتی
pack animal حیوان باربر
fry حیوان نوزاد
bipeds حیوان دوپا
bough شانه حیوان
kittens بچه حیوان
kitten بچه حیوان
carnivorous حیوان گوشتخوار
imbrute حیوان صفت کردن
housebroken حیوان تربیت شده
flycatcher حیوان مگس خوار
holler صدای مخصوص هر حیوان
animal glue سریشم از انساج حیوان
hollered صدای مخصوص هر حیوان
hollering صدای مخصوص هر حیوان
hollers صدای مخصوص هر حیوان
pet حیوان اهلی منزل
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
yahoo ادم حیوان صفت
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
zoopsia توهم حیوان بینی
pizzle الت ذکور حیوان
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
pets حیوان اهلی منزل
petted حیوان اهلی منزل
stag کره اسب حیوان نر
stags کره اسب حیوان نر
armadillo نوعی حیوان گورکن
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
armadillos نوعی حیوان گورکن
brutal حیوان صفت وحشی
acephalous حیوان راستهء بی سران
acephalon حیوان راستهء بی سران
abalone قسمی حیوان صدف
brutalization حیوان صفت نمودن
feral حیوان شکاری وحشی
cade حیوان دست اموز
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
bunnies اسم حیوان دست اموز
bunny اسم حیوان دست اموز
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
bestial شبیه حیوان جانور خوی
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
hoof حیوان سم دار باسم زدن
manus دست حیوان قسمت انتهایی
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
meddle پراکنده کردن جماع کردن
meddled پراکنده کردن جماع کردن
meddles پراکنده کردن جماع کردن
jape گمراه کردن جماع کردن
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design طرح حیواندار [شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid شبه جانور شبه حیوان
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com