English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (6 milliseconds)
English Persian
residual term جمله باقیمانده
Other Matches
topic sentence جمله سرسطر جمله عنوان
residues باقیمانده
leavings باقیمانده
loose end باقیمانده
reminders باقیمانده
reminder باقیمانده
residual باقیمانده
long residue باقیمانده
residue باقیمانده
residuum باقیمانده
loose ends باقیمانده
rests باقیمانده
relict باقیمانده
remainder باقیمانده
rest باقیمانده
remaining باقیمانده
balance of the amount باقیمانده مبلغ
survivor باقیمانده بازمانده
residual volume حجم باقیمانده
residual variable متغیر باقیمانده
distillation residue باقیمانده تقطیر
residue of the state باقیمانده ترکه
fragments قطعه باقیمانده
reliquix اثار باقیمانده
residual unemployment بیکاری باقیمانده
odds and ends چیز باقیمانده
split میلههای باقیمانده
well-preserved خوب باقیمانده
fragment قطعه باقیمانده
fragmenting قطعه باقیمانده
remainder of the period باقیمانده مدت
ort باقیمانده غذا
surviving dependent فرد باقیمانده
residual drawdowm افت باقیمانده
remained مانده اثر باقیمانده
sum of squares of residual مجموع مربعات باقیمانده
land tail باقیمانده زمینی یکان
gleaning خده خوشههای باقیمانده پس از
remain مانده اثر باقیمانده
reliquaries محفظه عتیقه باقیمانده
reliquary محفظه عتیقه باقیمانده
functional residual capacity فرفیت باقیمانده عملی
residuary legatee باقیمانده ماترک پس از تقسیم
subsidiaries باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary باقیمانده در محل برای حفافت
oddment تکه و پاره چیز باقیمانده
after image [آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
convert انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converts انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
blowdown خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
bye hole سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
traces علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
trace علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
outright جمله
term جمله
sentence جمله
comprising <prep.> از جمله
including <prep.> از جمله
amongst از جمله
mongst از جمله
among the rest از ان جمله
sentencing جمله
sentences جمله
sentence جمله
outrightly جمله
inclusive of <prep.> از جمله
termed جمله
terming جمله
executable statement جمله اجرایی
word choice جمله بندی
term جمله [ریاضی]
one word sentence جمله تک واژهای
loose sentence جمله بیربط
choice of words جمله بندی
residual term جمله پسماند
diction جمله بندی
verbiage [American English] جمله بندی
sentence adverb قید جمله ای
sentence fragment جمله جزء
statement label برچسب جمله
stochastic term جمله تصادفی
wording جمله بندی
wordage جمله بندی
mathematical term جمله [ریاضی]
provisos جمله شرطی
term جمله عبارت
term جمله طیفی
termed جمله عبارت
termed جمله طیفی
declaration statement جمله تعریفی
control statement جمله کنترلی
compound statement جمله مرکب
terming جمله عبارت
totaled جمله سرجمع
middling جمله مشترک
assignment statement جمله جایگزینی
an involed sentence جمله پیچدار
clause جزئی از جمله
clauses جزئی از جمله
proviso جمله شرطی
terming جمله طیفی
total جمله سرجمع
final term جمله نهایی
definiens جمله تعریفی
period جمله کامل
periods جمله کامل
double talk جمله دو پهلو
error term جمله خطا
totalling جمله سرجمع
totaling جمله سرجمع
totalled جمله سرجمع
parenthesis جمله معترضه
totals جمله سرجمع
par in پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
subroutine reentry ورود جمله به زیرروال
punch line جمله اساسی واصلی
punch-line جمله اساسی واصلی
term symbol نشانه جمله طیفی
parses جمله راتجزیه کردن
parsed جمله راتجزیه کردن
parse جمله راتجزیه کردن
reporter جمله ساز نویسنده ناصادق
period نقطه پایان جمله
colloquialism جمله مرسوم درگفتگو
periods نقطه پایان جمله
colloquialisms جمله مرسوم درگفتگو
punch-lines جمله اساسی واصلی
sentence completion test ازمون تکمیل جمله
job control statement جمله کنترل کار
impresa نشانه جمله شعاری
job control statement جمله کنترل برنامه
monomial دارای فقط یک جمله
nonexecutable statement جمله غیر اجرایی
full point نقطه پایان جمله
remanence چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
saws لغت یا جمله ضرب المثل
sawed لغت یا جمله ضرب المثل
sawing لغت یا جمله ضرب المثل
armless <adj.> بی بازو [در آخر جمله می آید]
phraseologist جمله ساز نویسنده ناصادق
predicatively بطور غیرمستقیم در خبر جمله
saw لغت یا جمله ضرب المثل
the difference between the consecutive terms اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
restrictive جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
cat-and-dog <adj.> <idiom> پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
vinculum خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
How can I make such pilot چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
The sentence doesnt convey the meaning. این جمله معنی رانمی رساند
parse اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable [accessible to most people] همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
tag line جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
geometric mean فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
other than [usually used in negative sentences] <adv.> به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
half long حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
approachable [accessible to most people] هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
carbon tracking باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
approachable [accessible to most people] کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
transversal اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
do این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
one for one مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
recursive equations معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording جمله بندی کلمه بندی
rose motif نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
opportune lift فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
residual sum of squares مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com