Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (7 milliseconds)
English
Persian
term
جمله طیفی
termed
جمله طیفی
terming
جمله طیفی
Search result with all words
term symbol
نشانه جمله طیفی
Other Matches
topic sentence
جمله سرسطر جمله عنوان
spectral line
خط طیفی
spectral
طیفی
spectrum line
خط طیفی
spectral lines
خطوط طیفی
spectral response
واکنش طیفی
spectral response characteristic
مشخصه طیفی
extra spectral
خارج طیفی
spectral scale
مقیاس طیفی
spectral band
نوار طیفی
spectral colours
رنگهای طیفی
spectral selectivity
گزینندگی طیفی
spectral
خیالی طیفی
spectroquality
خلوص طیفی
spectral absorptivity
ضریب جذب طیفی
extraspectral hue
فام برون طیفی
reversal temperature
دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
inclusive of
<prep.>
از جمله
outright
جمله
outrightly
جمله
terming
جمله
among the rest
از ان جمله
amongst
از جمله
mongst
از جمله
sentence
جمله
term
جمله
sentences
جمله
sentencing
جمله
including
<prep.>
از جمله
sentence
جمله
termed
جمله
comprising
<prep.>
از جمله
one word sentence
جمله تک واژهای
residual term
جمله پسماند
final term
جمله نهایی
sentence fragment
جمله جزء
mathematical term
جمله
[ریاضی]
loose sentence
جمله بیربط
residual term
جمله باقیمانده
term
جمله
[ریاضی]
error term
جمله خطا
diction
جمله بندی
wording
جمله بندی
sentence adverb
قید جمله ای
wordage
جمله بندی
stochastic term
جمله تصادفی
statement label
برچسب جمله
choice of words
جمله بندی
word choice
جمله بندی
verbiage
[American English]
جمله بندی
executable statement
جمله اجرایی
control statement
جمله کنترلی
term
جمله عبارت
compound statement
جمله مرکب
totaled
جمله سرجمع
assignment statement
جمله جایگزینی
proviso
جمله شرطی
an involed sentence
جمله پیچدار
termed
جمله عبارت
terming
جمله عبارت
middling
جمله مشترک
clause
جزئی از جمله
clauses
جزئی از جمله
double talk
جمله دو پهلو
provisos
جمله شرطی
period
جمله کامل
periods
جمله کامل
total
جمله سرجمع
totaling
جمله سرجمع
totalled
جمله سرجمع
definiens
جمله تعریفی
totalling
جمله سرجمع
totals
جمله سرجمع
parenthesis
جمله معترضه
declaration statement
جمله تعریفی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
period
نقطه پایان جمله
parses
جمله راتجزیه کردن
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
parsed
جمله راتجزیه کردن
parse
جمله راتجزیه کردن
reporter
جمله ساز نویسنده ناصادق
colloquialisms
جمله مرسوم درگفتگو
periods
نقطه پایان جمله
colloquialism
جمله مرسوم درگفتگو
punch line
جمله اساسی واصلی
nonexecutable statement
جمله غیر اجرایی
job control statement
جمله کنترل برنامه
impresa
نشانه جمله شعاری
job control statement
جمله کنترل کار
monomial
دارای فقط یک جمله
sentence completion test
ازمون تکمیل جمله
punch-lines
جمله اساسی واصلی
punch-line
جمله اساسی واصلی
full point
نقطه پایان جمله
sign of aggregation
علائم مخصوص جمله جبری
sawing
لغت یا جمله ضرب المثل
saws
لغت یا جمله ضرب المثل
phraseologist
جمله ساز نویسنده ناصادق
armless
<adj.>
بی بازو
[در آخر جمله می آید]
predicatively
بطور غیرمستقیم در خبر جمله
sawed
لغت یا جمله ضرب المثل
saw
لغت یا جمله ضرب المثل
restrictive
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
the difference between the consecutive terms
اختلاف هر دو جمله متوالی
[ریاضی]
parses
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
How can I make such pilot
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
parsed
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
cat-and-dog
<adj.>
<idiom>
پر جنگ و جدال
[در آخر جمله می آید]
The sentence doesnt convey the meaning.
این جمله معنی رانمی رساند
parse
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
vinculum
خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
geometric mean
فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
half long
حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
other than
[usually used in negative sentences]
<adv.>
به غیر از
[در جمله های منفی کاربرد دارد]
approachable
[accessible to most people]
هم مشرب
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
tag line
جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
inserts
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable
[accessible to most people]
همخو
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
transversal
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
approachable
[accessible to most people]
کمک کننده
[در آخر جمله می آید]
[اصطلاح روزمره]
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
cabling
نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
prepositional phrase
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
one for one
مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
recursive equations
معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording
جمله بندی کلمه بندی
rose motif
نگاره گل رز
[در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com