English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
English Persian
residual term جمله پسماند
Other Matches
topic sentence جمله سرسطر جمله عنوان
residual پسماند
hysteresis curve خم پسماند
hysteresis پسماند
wastes پسماند
waste پسماند
dielectric hysteresis پسماند دی الکتریک
agricultral waste پسماند کشاورزی
viscous hysteresis پسماند لخت
hysteresis پسماند مغناطیسی
hysteresis curve حلقه پسماند
hysteresis cycle حلقه پسماند
hysteresis loop حلقه پسماند
inclusive of <prep.> از جمله
outrightly جمله
outright جمله
including <prep.> از جمله
comprising <prep.> از جمله
sentence جمله
amongst از جمله
mongst از جمله
among the rest از ان جمله
terming جمله
sentencing جمله
term جمله
sentence جمله
termed جمله
sentences جمله
error term جمله خطا
total جمله سرجمع
totaling جمله سرجمع
definiens جمله تعریفی
declaration statement جمله تعریفی
control statement جمله کنترلی
compound statement جمله مرکب
choice of words جمله بندی
assignment statement جمله جایگزینی
an involed sentence جمله پیچدار
final term جمله نهایی
sentence adverb قید جمله ای
wordage جمله بندی
residual term جمله باقیمانده
one word sentence جمله تک واژهای
sentence fragment جمله جزء
statement label برچسب جمله
stochastic term جمله تصادفی
loose sentence جمله بیربط
clauses جزئی از جمله
period جمله کامل
periods جمله کامل
executable statement جمله اجرایی
totalled جمله سرجمع
totalling جمله سرجمع
totals جمله سرجمع
term جمله [ریاضی]
double talk جمله دو پهلو
term جمله عبارت
totaled جمله سرجمع
term جمله طیفی
clause جزئی از جمله
middling جمله مشترک
termed جمله عبارت
terming جمله طیفی
termed جمله طیفی
mathematical term جمله [ریاضی]
proviso جمله شرطی
provisos جمله شرطی
word choice جمله بندی
wording جمله بندی
diction جمله بندی
verbiage [American English] جمله بندی
terming جمله عبارت
parenthesis جمله معترضه
sentence completion test ازمون تکمیل جمله
term symbol نشانه جمله طیفی
reporter جمله ساز نویسنده ناصادق
period نقطه پایان جمله
subroutine reentry ورود جمله به زیرروال
parses جمله راتجزیه کردن
job control statement جمله کنترل کار
colloquialism جمله مرسوم درگفتگو
impresa نشانه جمله شعاری
colloquialisms جمله مرسوم درگفتگو
parse جمله راتجزیه کردن
full point نقطه پایان جمله
parsed جمله راتجزیه کردن
punch line جمله اساسی واصلی
punch-line جمله اساسی واصلی
job control statement جمله کنترل برنامه
punch-lines جمله اساسی واصلی
monomial دارای فقط یک جمله
nonexecutable statement جمله غیر اجرایی
periods نقطه پایان جمله
armless <adj.> بی بازو [در آخر جمله می آید]
saws لغت یا جمله ضرب المثل
sawing لغت یا جمله ضرب المثل
sawed لغت یا جمله ضرب المثل
saw لغت یا جمله ضرب المثل
restrictive جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
predicatively بطور غیرمستقیم در خبر جمله
phraseologist جمله ساز نویسنده ناصادق
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
the difference between the consecutive terms اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
parse اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
How can I make such pilot چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
parses اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
cat-and-dog <adj.> <idiom> پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
parsed اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
The sentence doesnt convey the meaning. این جمله معنی رانمی رساند
vinculum خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
word order ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable [accessible to most people] همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
geometric mean فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
half long حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
other than [usually used in negative sentences] <adv.> به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
tag line جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
approachable [accessible to most people] هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
transversal اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
approachable [accessible to most people] کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
do این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
cabling نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
one for one مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
recursive equations معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording جمله بندی کلمه بندی
rose motif نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com