Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
capital crime	جنایت بزرگ یامهم
Other Matches
felonious	جنایت
crime	جنایت
villainy	جنایت
felony	جنایت
felonies	جنایت
malefactor	جنایت امیز
malefactors	جنایت کار
malefactors	جنایت امیز
felonies	جنایت بدکاری
criminally	جنایت کارانه
blue bell	گزارش جنایت
malefactor	جنایت کار
felonious	جنایت امیز
murderous	جنایت امیز
desperado	جنایت کار
felony	جنایت بدکاری
crimination	اتهام جنایت
cut-throat	جنایت کارانه
punishment of a crime not yet committed	قصاص قبل از جنایت
act based on pejudgement	قصاص قبل از جنایت
delinquents	مرتکب جنایت یاجنحه
delinquent	مرتکب جنایت یاجنحه
felons	جانی جنایت کار
red handed	هنگام ارتکاب جنایت
felon	جانی جنایت کار
gory	جنایت امیز خونخوار
red handed	درحین ارتکاب جنایت
red handed	حین وقوع جنایت
Hunger begets crime.	گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
red-handed	دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
The crime lies heavily on his conscience.	جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
bloodguilty	مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.	در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
compounding a felony	سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
attainder	سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
extra	بزرگ
majuscule	بزرگ
voluminous	بزرگ
gates	در بزرگ
bigger	بزرگ
extras	بزرگ
majuscular	بزرگ
extra-	بزرگ
megapod	بزرگ پا
considerably large	بس بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
biggest	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
macro	بزرگ
long ton	تن بزرگ
nonus	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
dignified	بزرگ
adult	بزرگ
adults	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
full bottomed	بزرگ
egregious	بزرگ
decuman	بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
mighty	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
bulkier	بزرگ
smallest	بزرگ نه
hugeous	بزرگ
big	بزرگ
great	بزرگ
great-	بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
of a large size	بزرگ
massive	بزرگ
massively	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
headman	بزرگ
headmen	بزرگ
immane	بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
jumbo	بزرگ
spanking	بزرگ
vasty	بزرگ
walloping	بزرگ
wallopings	بزرگ
swingeing	بزرگ
large	بزرگ
larger	بزرگ
largest	بزرگ
enormous	بزرگ
small	بزرگ نه
smaller	بزرگ نه
spankings	بزرگ
majoring	بزرگ
jumbos	بزرگ
grave	بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
extensive	بزرگ
stour	بزرگ
high	بزرگ
eminent	بزرگ
highest	بزرگ
highs	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
swith	بزرگ
grosser	بزرگ
gross	بزرگ
grossed	بزرگ
gate	در بزرگ
doyennes	زن بزرگ
vast	بزرگ
grossing	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
grossest	بزرگ
propylon	در بزرگ
grosses	بزرگ
argosy	کشتی بزرگ
distends	بزرگ کردن
distend	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
archenemy	دشمن بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
billow	موج بزرگ اب
archduke	دوک بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
bulldog	نوعی سگ بزرگ
billows	موج بزرگ اب
billowing	موج بزرگ اب
antrum	غار بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
billowed	موج بزرگ اب
arch fiend	دیو بزرگ
archfiend	دیو بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
avous	پدر بزرگ
pantoscopic	بزرگ نما
maximising	بزرگ کردن
maximises	بزرگ کردن
bonefire	اتش بزرگ
bronchocele	بزرگ شدگی
maximised	بزرگ کردن
caldron	کتری بزرگ
dilating	بزرگ کردن
dilates	بزرگ کردن
dilate	بزرگ کردن
capital letter	حرف بزرگ
maximize	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
lumped	بزرگ شدن
bass drum	طبل بزرگ
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
big bang	انفجار بزرگ
big league	لیگ بزرگ
lump	بزرگ شدن
swells	بزرگ شدن
swelled	بزرگ شدن
swell	بزرگ شدن
maximizing	بزرگ کردن
case knife	چاقوی بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
bollards	موت بزرگ
bollard	موت بزرگ
emporia	بازار بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
platters	بشقاب بزرگ
lofty	بلند بزرگ
bonfires	اتش بزرگ
bonfire	اتش بزرگ
grandest	بزرگ مهم
magnifications	بزرگ نمایی
blunders	اشتباه بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
magnum opus	کار بزرگ
viola	ویولن بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
emporium	بازار بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
blundered	اشتباه بزرگ
longbows	کمان بزرگ
longbow	کمان بزرگ
heaved	بزرگ کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com