Dictiornary-Farsi | جنبش برای سرکوبی انقلاب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (19 milliseconds)

English	Persian
counter-revolution	جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolutions	جنبش برای سرکوبی انقلاب


Other Matches

counter revolution	عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
f. morement	جنبش برای پیشرفت
reform movement	جنبش یا نهضت برای اصلاحات
libration	جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
resistance force	جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
squelched	سرکوبی
suppression	سرکوبی
squelch	سرکوبی
clampdowns	سرکوبی
clampdown	سرکوبی
squelches	سرکوبی
squelching	سرکوبی
repression	سرکوبی
self repression	خود سرکوبی
quells	سرکوبی کردن تسکین دادن
quelled	سرکوبی کردن تسکین دادن
quell	سرکوبی کردن تسکین دادن
quelling	سرکوبی کردن تسکین دادن
revolution	انقلاب
counter-revolution	ضد انقلاب
counter revolution	ضد انقلاب
revolutions	انقلاب
counter-revolutions	ضد انقلاب
mutations	انقلاب
mutation	انقلاب
upheaval	انقلاب
solstice	انقلاب
upheavals	انقلاب
winter solstice	انقلاب زمستانی
revolutionizer	انقلاب اور
solstice	نقطه انقلاب
russian revolution	انقلاب روسیه
solstitial point	نقطه انقلاب
french revolution	انقلاب فرانسه
solstitium	نقطه انقلاب
counterrevolution	انقلاب متقابل
summer solstic	انقلاب تابستانی
summer solstice	انقلاب تابستانی
counterrevolution	قیام بر ضد انقلاب
revolutionary guards	پاسداران انقلاب
keynesian revolution	انقلاب کینزی
palace revolution	انقلاب کاخی
industrial revolution	انقلاب صنعتی
commercial revolution	انقلاب بازرگانی
green revolution	انقلاب سبز
agrarian revolution	انقلاب ارضی
agricultural revolution	انقلاب کشاورزی
revolutionist	پیشوای انقلاب
revolts	بهم خوردگی انقلاب
Flemish Mannerism	انقلاب شمال اروپا
palace revolution	انقلاب کاخ نشینان
revolt	بهم خوردگی انقلاب
suppression	خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
midwinter	چله زمستان انقلاب زمستانی
sansculottism	پیروی از اصول انقلاب افراطی
solstitium	[نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
sturm und drang	نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
loyalist	کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists	کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
The novel depicts life in prerevolutionary Russia.	این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
new marxism	مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
heartbeat	جنبش
jiggle	جنبش
vibration	جنبش
action	جنبش
actions	جنبش
immobile	بی جنبش
vibratility	جنبش
inanition	جنبش
vibrational	جنبش
rocks	جنبش
rocked	جنبش
rock	جنبش
oscillation	جنبش
rocking	جنبش
heartbeats	جنبش
stirred	جنبش
immotile	بی جنبش
the r.	جنبش
movement	جنبش
stock still	بی جنبش
stir	جنبش
stock-still	بی جنبش
jiggled	جنبش
jiggles	جنبش
jiggling	جنبش
rising	جنبش
stirs	جنبش
stirrings	جنبش
locomotion	جنبش
kinesthesis	حس جنبش
leger or ledger	بی جنبش
bustles	جنبش
bustle	جنبش
inactive	بی جنبش
motioning	جنبش
kinesis	جنبش
oscillations	جنبش
swings	جنبش
libration	جنبش
motions	جنبش
kinesodic	جنبش بر
swing	جنبش
motioned	جنبش
mobility	جنبش
passively	بی جنبش
motion	جنبش
astir	در جنبش
awakening	جنبش
bustled	جنبش
on the move	در جنبش
stirred	به جنبش دراوردن
reformer	پیشوای جنبش
kinesiotherapy	جنبش درمانی
reformers	پیشوای جنبش
kinetics	جنبش شناسی
stirrings	به جنبش دراوردن
libration	جنبش موازنهای
jar	تکان جنبش
jarred	تکان جنبش
jars	تکان جنبش
life blood	جنبش بی اخبار
forward motion	جنبش پیشرو
labor movement	جنبش کارگری
kymograph	جنبش نگار
kymogram	جنبش نگاره
movableness	جنبش پذیری
libration	جنبش ترازویی
kinetoscope	جنبش نما
impetus	نیروی جنبش
stir	به جنبش دراوردن
gybe	جنبش تغییرجهت
stirs	به جنبش دراوردن
move	جنبش تکان
moves	حرکت جنبش
photokinesis	نور جنبش
kinology	جنبش شناسی
flickered	پرپرزدن جنبش
flicker	پرپرزدن جنبش
paratonic	از جنبش بازدارنده
kinesalgia	جنبش درمان
actions	جنبش حرکت
revolts	نهضت جنبش
flickers	پرپرزدن جنبش
kinematics	جنبش شناسی
kinaesthesia	حس جنبش درماهیچه
move	حرکت جنبش
mass movement	جنبش تودهای
kinaesthesis	حس جنبش درماهیچه
moved	جنبش تکان
moved	حرکت جنبش
moves	جنبش تکان
kinesthesia	حس جنبش درماهیچه
kinematic	جنبش شناسی
action	جنبش حرکت
tremor	تکان جنبش
tremors	تکان جنبش
hyperkinesthesia	شدت حس جنبش
reformation	نهضت جنبش
stagnating	از جنبش ایستادن
stagnates	از جنبش ایستادن
stagnated	از جنبش ایستادن
stagnate	از جنبش ایستادن
saltation	جنبش ناگهانی
revolt	نهضت جنبش
revival	جنبش مذهبی
braids	جنبش جهش
braided	جنبش جهش
impassionate	به جنبش امده
kinesimeter	جنبش سنج
kinesimometer	جنبش سنج
travel	حرکت جنبش
traveled	حرکت جنبش
immovableness	جنبش ناچذیری
travels	حرکت جنبش
quiescently	بدون جنبش
braid	جنبش جهش
revivals	جنبش مذهبی
operation	گردش جنبش
to youse to a	به جنبش انداختن
psychokinesis	جنبش فراروانی
tremour	تکان جنبش
commotion	جنبش اغتشاش
uniform movement	جنبش یکسان
immobile	جنبش ناپذیر
to put in motion	در جنبش دراوردن
undulation	جنبش نوسانی
impassioned	به جنبش درامده
vibrant	در حال جنبش تکریری
angular momentum	مقدار جنبش چرخشی
oscillatory motion	جنبش تاب وار
tranquil	بی جنبش درحال سکون
an onward movement	جنبش سوی پیش
causes	جنبش سبب شدن
momentum	مقدار جنبش انی
hydrokinetics	علم جنبش مایعات
gyrostatics	گفتاردر جنبش وضعی
music of the spheres	اهنگ جنبش سیارات
myokinetic test	ازمون جنبش عضلانی
kinetics	علم جنبش و نیرو