English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (7 milliseconds)
English Persian
fornication جنده بازی
the social evil جنده بازی
Search result with all words
drab جنده بازی کردن
drabber جنده بازی کردن
drabbest جنده بازی کردن
Other Matches
hacked جنده
hacks جنده
townswoman جنده
fornicatress جنده
trollop جنده
hack جنده
fornicatrix جنده
lacedmutton جنده
bawdy house جنده خانه
prostitutor جنده یا جاکش
panel house جنده خانه
pornocracy نفوذ جنده ها
doxy جنده گداها
lupanar جنده خانه
pornerastic جنده دوست
meretriciously جنده وار
hackster جنده فاحشه
whore master جنده باز
bordello [American E] جنده خانه
fancy man جنده فاحشه
fancy men جنده فاحشه
fancy women جنده فاحشه
whore monger جنده باز
house of ill repute جنده خانه
flash house دزدخانه جنده خانه
whorehouse جنده خانه [اصطلاح روزمره]
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
whorehouse جنده خانه [در باواریا و اتریش و سوئیس] [اصطلاح روزمره]
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
gaming بازی
plays بازی
watermanship اب بازی
openness بازی
action بازی
grey hound سگ بازی
actions بازی
solitaires تک بازی
game بازی
sportiveŠetc بازی کن
dibasic دو بازی
falconine بازی
fun بازی
slackness بازی
solitaire تک بازی
playing بازی
played بازی
partie بازی
hopscotch بازی لی لی
basic بازی
basics بازی
play بازی
plain dealing بازی
patulousness بازی
home بازی
homes بازی
clearance بازی
bandying چوگان بازی کچ
bandies چوگان بازی کچ
chicaneries حیله بازی
trickiness حقه بازی
bandy چوگان بازی کچ
chicanery حیله بازی
bandied چوگان بازی کچ
tricksy بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
mountebankery چاچول بازی
full-time 09 دقیقه بازی
charade نوعی بازی
hanky-panky حقه بازی
hanky-panky روباه بازی
double بازی دوبل
doubled بازی دوبل
doubled up بازی دوبل
fencing ششمشیر بازی
play away به بازی گذراندن
misplay بازی اشتباه
mountebankery زبان بازی
middle game وسط بازی
speculation سفته بازی
trapze بند بازی
playing court زمین بازی
playing the board بازی بر صفحه
playing the board بازی فی نفسه
cage بازی بسکتبال
cages بازی بسکتبال
tooth clearance بازی دندانه
rugby بازی رگبی
factionalism فرقه بازی
lusory بازی کن خنده کن
power game بازی قدرتی
power games بازی قدرتی
stanza بخشی از بازی
stanzas بخشی از بازی
hustling بازی هشیارانه
malversation دغل بازی
hustles بازی هشیارانه
trick شعبده بازی
tricked شعبده بازی
tricking شعبده بازی
sporting بازی دوست
handout نوبت بازی
handouts نوبت بازی
polo چوگان بازی
play therapy بازی درمانی
cog حقه بازی
cogs حقه بازی
hustle بازی هشیارانه
hustled بازی هشیارانه
playact رل بازی کردن
golfing بازی گلف
paraphrased بازی با الفاظ
play-acting تو بازی رفتن
play-acting بازی کردن
play-acted تو بازی رفتن
play-acted بازی کردن
play-act تو بازی رفتن
play-act بازی کردن
party politics حزب بازی
jiggery-pokery حقه بازی
holdouts خودداری از بازی
footballer فوتبال بازی کن
footballers فوتبال بازی کن
holdout خودداری از بازی
gimmickry حقه بازی
twiddling بازی کردن
play-acts بازی کردن
twiddles بازی کردن
paraphrases بازی با الفاظ
paraphrasing بازی با الفاظ
rink میدان یخ بازی
rink یخ بازی کردن
rinks میدان یخ بازی
rinks یخ بازی کردن
papistry پاپ بازی
football بازی فوتبال
footballs بازی فوتبال
To be acting. To put it on . رل بازی کردن
twiddle بازی کردن
twiddled بازی کردن
play-acts تو بازی رفتن
Frisbees بازی با فریزبی
Frisbee بازی با فریزبی
firework آتش بازی
off hand game بازی جنبی
fireworks اتش بازی
bonfire اتش بازی
bonfires اتش بازی
off hand game بازی غیررسمی
pedophilia بچه بازی
gaming قمار بازی
war game بازی جنگ
monkey business کچلک بازی
pantomime لال بازی
pantomimes لال بازی
playfully با خنده و بازی
paperwork کاغذ بازی
skating اسکیت بازی
pederosis بچه بازی
child's play بازی کودکان
child's play بچه بازی
fence شمشیر بازی
fences شمشیر بازی
wordplay بازی با لغات
passive play بازی غیرفعال
whoredom فاحشه بازی
open heartedness راست بازی
plaything اسباب بازی
playthings اسباب بازی
pederasty بچه بازی
on side پایان بازی
pederasty or pae بچه بازی
wargaming بازی جنگ
skate بازی تهاجمی
sand lot بازی غیررسمی
doll play عروسک بازی
double dealing حقه بازی
puppetry خیمه شب بازی
puppetry عروسک بازی
shell game گردو بازی
sheep's eyes نظر بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com