English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
conventional جنگ افزارهای معمولی
Search result with all words
radius of integration شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
Other Matches
special weapons جنگ افزارهای ویژه
business software نرم افزارهای تجاری
supporting weapons جنگ افزارهای پشتیبانی کننده
menu driven software نرم افزارهای فهرست گرا
controlled effects جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
borland international یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
multi platform که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
flad suppression تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
air defense weapon control case روش استفاده از کلاهک اتمی در جنگ افزارهای پدافندهوایی
mobile equipment pool بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
advanced که به سیستم عامل اجازه میدهد سخت افزارهای مناسب را خودکار تشخیص دهد
well در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
wells در رهگیری هوایی یعنی جنگ افزارهای یاد شده خوب کارمی کنند
platforms نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
mouse خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouses خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
platform نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
sna روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط
acrobats که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
acrobat که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
systems network architecture روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
standards معمولی
ferial معمولی
standard معمولی
normal معمولی
faceless معمولی
light water اب معمولی
open cheque چک معمولی
run-of-the-mill <idiom> معمولی
wonted معمولی
routinely معمولی
copybook معمولی
routine معمولی
received معمولی
conventional معمولی
usu معمولی
ordinary معمولی
longhand خط معمولی
routines معمولی
banal مبتذل معمولی
ap seogi ایستادن معمولی
commonplace معمولی مبتذل
man in the street فرد معمولی
hepatica غافث معمولی
civil time ساعت معمولی
general cargo کالای معمولی
nonstandard غیر معمولی
common link حلقه معمولی
ethanol الکل معمولی
common whipping بست معمولی
ethyl alcohol الکل معمولی
mass concrete بتن معمولی
single precision با دقت معمولی
standard bar میله معمولی
standard brick اجر معمولی
standard gauge اندازه معمولی
standard motor موتور معمولی
standard trench سنگر معمولی
street virus ویروس معمولی
the a merchant سوداگر معمولی
white mulatto توت معمولی
charge hand کارگر معمولی
typical <adj.> بافت معمولی
American bond آجرچینی معمولی
rudas پست معمولی
rock brake بسفایج معمولی
ranko سرباز معمولی
medium lampholder سرپیچ معمولی
normal good کالای معمولی
normal interval فاصله معمولی صف
normal permeability نفوذپذیری معمولی
onery عادی معمولی
ordinal type نوع معمولی
ordinary clay خاک رس معمولی
unselected clay خاک رس معمولی
ordinary share سهام معمولی
ornary عادی معمولی
ornery عادی معمولی
piper nigrum فلفل معمولی
plain concrete بتن معمولی
procedure message پیام معمولی
ambient پس زمینه معمولی
normal عادی معمولی
standards طبیعی یا معمولی
undressing جامه معمولی
mulberries توت معمولی
mulberry توت معمولی
general معمولی و نه مخصوص
common معمولی متعارفی
commoners معمولی متعارفی
commonest معمولی متعارفی
standard طبیعی یا معمولی
general کلی معمولی
generals کلی معمولی
generals معمولی و نه مخصوص
irregular غیر معمولی
everyday معمولی مبتذل
workaday معمولی عادی
undresses جامه معمولی
wrought iron اهن معمولی
mean پست معمولی
meaner پست معمولی
meanest پست معمولی
complement تعارفات معمولی
complemented تعارفات معمولی
complementing تعارفات معمولی
complements تعارفات معمولی
undress جامه معمولی
stand سطح معمولی اب دریا
bracket حالت معمولی کروشه
normal magnetization curve خم مغناطیس پذیری معمولی
chamomile بابونه معمولی یامعطر
normal charge خرج معمولی توپ
undersized کوچکتر ازاندازه معمولی
milkwort پلی گالای معمولی
walked گام معمولی اسب
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
normal sulphation of battery سولفاتی شدن معمولی
ordinary grasp گرفتن میله معمولی
stake driver بوتیمار معمولی امریکایی
walk گام معمولی اسب
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
standard rain gage باران سنج معمولی
regular weave [plain] بافت معمولی و ساده
walks گام معمولی اسب
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
in normal situations on public roads در ترافیک معمولی خیابان
week day روز معمولی هفته
outre خارج از حدود معمولی
martlet پرستوی معمولی اروپایی
well worn پیش پا افتاده معمولی
common stock سهام معمولی شرکت
routes راه جریان معمولی
fencing measure فاصله معمولی دو شمشیرباز
combination grasp گرفتن معمولی و برعکس
route راه جریان معمولی
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
conventional milling machine دستگاه فرز معمولی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
l antenna انتن معمولی رادیو
joiner door درب معمولی ناو
well-worn پیش پا افتاده معمولی
light hydrogen هیدروژن سبک یا معمولی
admedium lampholder سرپیچ بزرگتر از معمولی
normalising بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalizes بصورت عادی و معمولی دراوردن
conventional take off and landing هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
ordinary پیام معمولی از نظر ارجحیت
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
normalised بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises بصورت عادی و معمولی دراوردن
fair wear and tear خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
guttersnipe نوک دراز یا پاشله معمولی
It was the usual scene. صحنه [موقعیت] معمولی بود.
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
ordinary differential equation [ODE] معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
horseweed خزه معمولی امریکای شمالی
it is of a normal size دارای اندازه عادی یا معمولی است
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
snail mail اصط لاح عامیه به پست معمولی
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
prepares تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
half حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
preparing تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
names کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
name کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
mufti جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
quad چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
gyroplane نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
quads چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
kilderkin چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
superspeedway مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند
advertorial تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
fosse commune [قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
sub woofer هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
VBScript مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
alleys حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alley حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
dial up line خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
lumen واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
hold گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
alleyways حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
squawks در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com