Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
English
Persian
prize fight
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
Search result with all words
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
Bounty hunter
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
Other Matches
to win laurels
جایزه گرفتن
sullivan award
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
prize fighting
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
award
جایزه دادن جایزه
awarding
جایزه دادن جایزه
awarded
جایزه دادن جایزه
awards
جایزه دادن جایزه
reward and rewarded
جایزه.جایزه داده شده
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
enlist
برای سربازی گرفتن
enlisting
برای سربازی گرفتن
enlists
برای سربازی گرفتن
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks
برای ... هفته قرض گرفتن
catch at
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
moved
مانوور برای گرفتن نفر جلو
to hog
<idiom>
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
gig
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
moves
مانوور برای گرفتن نفر جلو
To have design on someone . To malign someone .
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
telescopes
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to graps at anything
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
bass bug
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
move
مانوور برای گرفتن نفر جلو
carries
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carry
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
tampion
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carrying
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummies
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
bid
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dead letter box
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
provisor
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
gauging rod
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
award
جایزه
awarded
جایزه
awarding
جایزه
bonus
جایزه
prize
جایزه
premiums
جایزه
trophy
جایزه
guerdon
جایزه
prizing
جایزه
rewards
جایزه
rewarded
جایزه
prizes
جایزه
reward
جایزه
prized
جایزه
awards
جایزه
prize man
جایزه بر
prised
جایزه
bonuses
جایزه
priase
جایزه
prises
جایزه
premium
جایزه
trophies
جایزه
bounty
جایزه
meed
جایزه
prising
جایزه
rewardable
جایزه
prise
جایزه
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
testimonialize
جایزه دادن
head money
جایزه اوردن سر
premium for excellence
جایزه فضیلت
prizing
انعام جایزه
testimonials
پاداش جایزه
testimonial
پاداش جایزه
purses
جایزه نقدی
purse
جایزه نقدی
laureate
جایزه دار
pursed
جایزه نقدی
prize
انعام جایزه
prizer
برنده جایزه
Nobel Prize
جایزه نوبل
pursing
جایزه نقدی
prizes
انعام جایزه
export bounty
جایزه صدور
considerations
جایزه قیمت
consideration
جایزه قیمت
money
جایزه نقدی
oscar
جایزه اسکار
prizewinner
برنده جایزه
prized
انعام جایزه
nobel prize
جایزه نوبل
rewarder
جایزه یا پاداش دهنده
booby prize
جایزه تسلی بخش
the export of ... is granted the premium.
صدور ... جایزه دارد.
booby prizes
جایزه تسلی بخش
pewter
جام پیروزی جایزه
Ig Nobel Prize
جایزه ایگ نوبل
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
outland trophy
جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
cupped
گلدان جایزه مسابقات
cups
گلدان جایزه مسابقات
cup
گلدان جایزه مسابقات
brilliancy prize
جایزه درخشندگی شطرنج
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
coronate
جایزه یا انعام دادن
to take a sample of blood
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
eclipse award
جایزه سوارکار ممتاز سال
edward j. neil award
جایزه بوکسور ممتاز سال
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
prize poem
شعری که جایزه برده است
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
prizefight
مسابقه مشت زنی جایزه دار
lacrosse
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
ashes
جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
prize fellow
شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
one plus one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one
جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com