English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
tactic جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
Search result with all words
idiosyncratic وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
Other Matches
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
device شیوه
techniques شیوه
procedures شیوه ها
habitude شیوه
method شیوه
methods شیوه
order شیوه
technique شیوه
norm شیوه
norms شیوه
devices شیوه
style شیوه
styling شیوه
do شیوه
idiom شیوه
styles شیوه
styled شیوه
methode شیوه
procedure شیوه
patterns شیوه
pattern شیوه
practice شیوه
practices شیوه ها
process شیوه
processes شیوه
idioms شیوه
custom شیوه
modes شیوه
approaches شیوه
mode شیوه
approach شیوه
approached شیوه
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
research method شیوه پژوهش
paced شیوه تندی
penned شیوه نگارش
penning شیوه نگارش
tactic رزم شیوه
paces شیوه تندی
mentality شیوه اندیشه
mentalities شیوه اندیشه
shaken موافق شیوه
pens شیوه نگارش
employment practice شیوه استخدامی
orientalizing style شیوه خاورمابی
method ایین شیوه
modus operandi شیوه کار
technic صناعت شیوه
procedure روش شیوه
pen شیوه نگارش
cloze technique شیوه بندش
severe style شیوه جدی
endorcement procedure شیوه اجرا
vibrational mode شیوه ارتعاش
mode of vibration شیوه ارتعاش
mode of production شیوه تولید
pace شیوه تندی
modus vivendi شیوه زیست
methods ایین شیوه
flopped شیوه فاسبوری
elocution شیوه سخنوری
flops شیوه فاسبوری
flop شیوه فاسبوری
civics شیوه کشورداری
oratory شیوه سخنرانی
flopping شیوه فاسبوری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
holtzman inkblot technique شیوه لکههای هولتسمان
gait شیوه راه رفتن
sound practices شیوه های درست
flooding technique شیوه غرقه سازی
prototaxic mode شیوه ادراکی ابتدایی
error choice technique شیوه خطا گزینی
prestressing method شیوه پیش تنیدگی
concertina fold شیوه تا کردن کاغذ
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
preferred cognitive mode شیوه شناختی مرجح
assets liabilities technique شیوه محاسن- معایب
modulus operadi شیوه با طرز کار
lever watch شیوه بکار بردن
iconic mode شیوه تصویرسازی حسی
paced شیوه گام برداشتن
pace شیوه گام برداشتن
paces شیوه گام برداشتن
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
impasto شیوه رنگ زنی غلیظ
eastern cut off شیوه قیچی پرش ارتفاع
leverage شیوه بکار بردن اهرم
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
parataxic mode شیوه ادراکی خود- محوری
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
latinity شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
The means of payment will appear unchanged. شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
scholasticism شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
object method of teaching شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
megapode یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
oil on canvas [painting technique] رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
box and one دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
febile وابسته به تب
federate وابسته
diphtheric وابسته به
of kin وابسته
attributable وابسته به
pertaining وابسته
levitical وابسته به
federates وابسته
attendants وابسته
attendant وابسته
federating وابسته
hanger on وابسته
monitorial وابسته به
thereof وابسته به ان
pertinent وابسته
related وابسته
affiliate وابسته
interdependent وابسته
affiliated وابسته
israelitish وابسته به
thereof=of that وابسته به ان
pertianing وابسته
adjective وابسته
adjectives وابسته
akin وابسته
federated وابسته
aquatic وابسته به اب
elfin وابسته به جن
affiliating وابسته
affiliates وابسته
elysian وابسته به
germane وابسته
commissarial وابسته به
cephalic وابسته به سر
comprador وابسته
attache وابسته
riverrine وابسته به
congenerous وابسته
correspondent وابسته
messianic وابسته به
dependant وابسته
dependants وابسته
tuitionary وابسته به
contingent وابسته
relevant وابسته
contingents وابسته
sexual organs وابسته به
appurtenant وابسته
attached وابسته
subordinating وابسته
plantar وابسته به کف پا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com