English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
limited denied war جنگ ناخواسته محدود
Other Matches
illmitable محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
officiously ناخواسته
uncalled for ناخواسته
de trop ناخواسته
unwelcome ناخواسته
uncalled-for ناخواسته
garbage داده ناخواسته
junk داده ناخواسته
officious فضولانه ناخواسته
unsought کوشش نشده ناخواسته
junk mail اقلام پستی ناخواسته
undesirable ناخوش ایند ناخواسته
phase jitter اعوجاجهای ناخواسته در یک سیگنال مخابراتی
filters حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
distortions تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
end play حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
filter حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
distortion تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
creeps رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creep رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
void فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
sailing گردش ناخواسته رتورهای هلیکوپتر یا ملخ هواپیما درباد شدید
radiation shield وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
nosy parker پشت دست نشین [و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند] [مثال در ورق بازی]
kibitzer پشت دست نشین [و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند] [مثال در ورق بازی]
false فایلهای ناخواسته بازیاب شده از پایگاه داده از طریق استفاده از کدهای جستجوی غلط
crosstalk سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
viruses نرم افزاری که برای تشخیص و حذف برنامههای ویروس ناخواسته از دیسک سخت کامپیوتر استفاده میشود
virus نرم افزاری که برای تشخیص و حذف برنامههای ویروس ناخواسته از دیسک سخت کامپیوتر استفاده میشود
cross modulation مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
moderated محدود
incomprehensive محدود
limitary محدود
limited access محدود
limit محدود
indefinite نا محدود
finte محدود
moderating محدود
terminate محدود
terminated محدود
limiting محدود
terminates محدود
moderate محدود
ambient محدود
moderates محدود
indeterminable نا محدود
limited محدود
finite محدود
incomprehensible نا محدود
lock step محدود
unbound غیر محدود
restricts محدود کردن
confined محدود شده
restrictive محدود سازنده
restrictive محدود کننده
limited editions فرآوردهی محدود
limited editions کالای محدود
limited editions چاپ محدود
finite integral انتگرال محدود
limited edition فرآوردهی محدود
restricting محدود کردن
contracted مختصر محدود
restricted محدود الاستعمال
parochial ناحیهای محدود
restrict محدود کردن
limited edition کالای محدود
limited edition چاپ محدود
trammel محدود ساختن
finite population جامعه محدود
finitely بطور محدود
qualificatory محدود سازنده
peg down محدود کردن
narrow market بازار محدود
inter play حرکت محدود
limitative محدود کننده
limiting speed سرعت محدود
limited denied war جنگ محدود
limited divorce طلاق محدود
limited integrator انتگرال محدود
limited power اختیارات محدود
limiter محدود کننده
limited objective هدف محدود
delimitation محدود ساختن
catathymic amnesia یادزدودگی محدود
circumscribed amnesia یادزدودگی محدود
confined equifer سفره محدود
controlled war جنگ محدود
copyrighted محدود به حق کپی
straightlaced محدود درفشار
straiten محدود کردن
sex limited محدود به جنس
set out محدود کردن
restrainable محدود ساختنی
qualified property مالکیت محدود
de escalation محدود سازی
delimitate محدود کردن
limiting size اندازه محدود
stint محدود کردن
restriction محدود کردن
restrictions محدود کردن
qualifies محدود کردن
abounds محدود کردن
abounding محدود کردن
abounded محدود کردن
abound محدود کردن
bound مرز محدود
containment محدود کردن
containment محدود نگاهداشتن
qualify محدود کردن
straitlaced محدود درفشار
bottomless غیر محدود
infinite نا محدود بی اندازه
qualified مقید محدود
stints محدود کردن
limit محدود کردن
current limiter محدود کننده جریان
narrowest محدود باریک کردن
rectilineal محدود بخطوط راست
double limiter محدود کننده مضاعف
stenophagous غذای محدود خوار
autonomy استقلال محلی محدود
narrower محدود باریک کردن
illimitable نامحدود محدود نشدنی
determinative محدود کننده صفت
determinate تعیین شده محدود
limited access road راه با ورودی محدود
sinedie تاتاریخ غیر محدود
local محدود بیک محل
finite element method روش المان محدود
narrowed محدود باریک کردن
extensive agricultuse کشاورزی غیر محدود
compass محدود کردن فهمیدن
locals محدود بیک محل
semipermanent دارای مدت محدود
blind bombing zone منطقه بمباران محدود
diode limiter محدود کننده دیودی
controlled access road راه با ورودی محدود
restricted area منطقه اتش محدود
i/o bound محدود به ورودی خروجی
narrow محدود باریک کردن
limiting factor عامل محدود کننده
man شبکه با گسترده محدود
limitary دارای قدرت محدود
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
one idead دارای فکر محدود
narrow mindedly با فکر محدود متعصبانه
limited liability company شرکت با مسئولیت محدود
limited liability company شرکت با مسئوولیت محدود
your vocabulary is limited شما محدود است
closed مسابقه محدود به سن یاجنس
limited war جنگ محدود وموضعی
mans شبکه با گسترده محدود
restriction یک چیز محدود شده
input limiter محدود کننده ورودی
transfinite ماوراء اعداد محدود
infintate منفی و نا محدود ساختن
incomprehensively بطور غیرجامع یا محدود
corporation شرکت بامسئولیت محدود
voltage limiter محدود کننده ولتاژ
airspace restricted area منطقه پرواز محدود
corporations شرکت بامسئولیت محدود
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
restrictions یک چیز محدود شده
transfinite خارج ازاعداد محدود
metropolitan area network شبکه گسترده در مسافت محدود.
partial jurisdiction حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
limitation clause شرط محدود کردن مسئوولیت
narrow محدود کردن کوته فکر
copyright محدود شده با قوانین کپی
limited access دراری محدودیت مدارک محدود
copyrights محدود شده با قوانین کپی
grid current limiting محدود کردن جریان شبکه
narrowed محدود کردن کوته فکر
impaling محدود کردن میله کشیدن
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
terminates محدود کردن خاتمه یافتن
open interval فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
impale محدود کردن میله کشیدن
impaled محدود کردن میله کشیدن
closed interval فاصله محدود [کراندار] [ریاضی]
impales محدود کردن میله کشیدن
territorialization محدود کردن بیک ناحیه
small minded دارای ذوق واستعداد محدود
rll ثبت محدود طول اجرا
run length limited recording ثبت محدود طول اجرا
restrictive trade practices روشهای محدود کردن تجارت
narrowest محدود کردن کوته فکر
local مربوط به سیستم با دستیابی محدود
locals مربوط به سیستم با دستیابی محدود
narrower محدود کردن کوته فکر
classed محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
class محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
gagged پوزه بند بستن محدود کردن
gags پوزه بند بستن محدود کردن
special سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
gag پوزه بند بستن محدود کردن
gagging پوزه بند بستن محدود کردن
open indent سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com