English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
intermediate points جهات میانی
Other Matches
cardinal points جهات اصلی
central strip جداکننده جهات
intercardinal headings جهات فرعی
intercardinal points جهات فرعی
cardinal headings جهات اصلی
in somewise از پارهای جهات
the four cardinal points جهات اربعه
scundine quid از برخی جهات
quadrantal points جهات فرعی
cutting direction of a saw جهات برش اره
reference line خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
to box the compass جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
self supporting country کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
to orient oneself جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
goat antelope نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
pascal فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
centrical میانی
midline خط میانی
middle deck پل میانی
mesne میانی
mesial میانی
mesal میانی
center back بک میانی
center land خط میانی
mesail میانی
centric میانی
medial میانی
median میانی
mediated میانی
mediating میانی
medium میانی
mediate میانی
inmost میانی
innermost میانی
mediums میانی
mediates میانی
median income درامد میانی
intermediate band باند میانی
meddle میانی وسطی
interband باند میانی
i.f. فرکانس میانی
halfback بازیگرخط میانی
halfback بازیگر میانی
middle fraction پاره میانی
dorsomedial پشتی- میانی
middle fraction جزء میانی
drop keel تیغه میانی
middle ear گوش میانی
buffer حافظه میانی
mid flap فلپ میانی
mesencephalon مغز میانی
cut splice پیوند میانی
lower boom بوم میانی
meddles میانی وسطی
intermediate plate صفحه میانی
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
interphase فاز میانی
intermediate fuse فیوز میانی
intermediate image تصویر میانی
intermediate layer لایه میانی
intermediate link حلقه میانی
intermediate office مرکز میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
interconnection اتصال میانی
intermediate phase فاز میانی
lower boom تیرک میانی
intermediate anneal التهاب میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
intermediate contact کنتاکت میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
intermediate field میدان میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
center stripe خط میانی زمین
neutral conductor سیم میانی
neutral wire سیم میانی
midpoint نقطه میانی
intermediate طبقه میانی
center circle دایره میانی
ridge rope سیم میانی
intermediate عضو میانی
midpoints نقطه میانی
meddled میانی وسطی
middle layer قشر میانی
tun dish throught پاتیل میانی
tympanum گوش میانی
middle میانی وسطی
center line خط میانی زمین
middle part قسمت میانی
central strip نوار میانی
central reserve سکوی میانی
midfield line خط میانی زمین
mid میانی وسطی
center wing بال میانی
center section بال میانی
mid- میانی وسطی
median سکوی میانی
middles میانی وسطی
hogging تنش میانی
midsection قطعه میانی
Kasim Ushag design طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
intermediate temperature درجه حرارت میانی
intermediate transformer مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
medial layer لایه میانی [پزشکی]
vermis قطعه میانی مخچه
middle lintel in window وادار میانی پنجره
intercede پادر میانی کردن
interceded پادر میانی کردن
intercedes پادر میانی کردن
interceding پادر میانی کردن
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
medice قسمت میانی زمین
centred نقط ه میانی چیزی
media پوشش میانی سرخرگ
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
centre نقط ه میانی چیزی
third ventricle بطن میانی مغز
centers نقط ه میانی چیزی
centered نقط ه میانی چیزی
midpoint rule قاعده نقطه میانی
middle منطقه میانی زمین
flankerback بازیگر میانی جناح
rail الت میانی در و پنجره
deep نقطه میانی سر پیچ
deeper نقطه میانی سر پیچ
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
dermis غشاء میانی پوست
loomed قسمت میانی پارو
cif فرمت میانی معروف
looming قسمت میانی پارو
deepest نقطه میانی سر پیچ
central concrete membrane پرده میانی بتنی
amidship قسمت میانی قایق
center ice circle داره میانی زمین
center back بازیگر میانی خط عقب
bilge board تخته میانی قایق
middles منطقه میانی زمین
center نقط ه میانی چیزی
loom قسمت میانی پارو
grounded neutral سیم میانی زمین
intermediate frequency amplification تقویت فرکانس میانی
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
interjacent میانی در میان افتاده
interband telegraphy تلگراف باند میانی
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
intermediate repeater تقویت کننده میانی
intermediate frequency breakdown شکست فرکانس میانی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
looms قسمت میانی پارو
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
half length illusion خطای ادراکی میانی
intermediate aperiodic circuit مدار میانی اپریودیک
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
thalamic ماده خاکستری مغز میانی
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
king-pendant [تیر عمودی در خرپای میانی]
midpoint نقطه میانی یا نزدیک مرکز
seat قسمت میانی زین اسب
seated قسمت میانی زین اسب
seats قسمت میانی زین اسب
otitis media [OM] عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
big man بازیگر میانی بیس بال
drawman مرد میانی برای رویارویی
midgut قسمت میانی مجرای هاضمه
midpoints نقطه میانی یا نزدیک مرکز
mesocarp قشر میانی غلاف میوه
mesoblast لایه جرثومه میانی جنین
image camera tube لامپ تصویر میانی دوربین
interband recombination ترکیب مجدد باند میانی
proxinal نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
intermediate frequency amplifier تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate frequency band filter صافی باند فرکانس میانی
Midwestern وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
center face off spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
atrium اطاق میانی خانههای روم قدیم
center ice spot نقطه شروع در مرکز دایره میانی
trombone شیپور دارای قسمت میانی متحرک
thalamus تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
set back مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
Biedermeier [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
stapedial وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
interpage در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
center forward نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
standoff half بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ES IS امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
endodontia شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontics شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com