Dictiornary-Farsi | جهت یابی حداکثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر


Other Matches

involution	توان یابی قوه یابی
max min system	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen consumption	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
sofar	سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
debugger	اشکال یابی
cost finding	ارزش یابی
obstacle sense	حس مانع یابی
positioning	موقع یابی
achievement	دست یابی
achievements	دست یابی
localization	موضع یابی
marketing	بازار یابی
sourcing	منابع یابی
signal detection	علامت یابی
addressing	نشانی یابی
direction finding	جهت یابی
error detection	خطا یابی
position finding	موقعیت یابی
quadricycle	چهارچرخه یابی
mark sensing	نشان یابی
calibration	خصلت یابی
ranging	مسافت یابی
termination	پایان یابی
orientate	جهت یابی
orientates	جهت یابی
orientating	جهت یابی
patterning	طرح یابی
levelling	ارتفاع یابی
trapping	غلط یابی
extrapolation	برون یابی
interpolations	میان یابی
interpolations	درون یابی
castaways	عمق یابی
castaway	عمق یابی
edgings	حاشیه یابی
edging	حاشیه یابی
extrapolations	برون یابی
interpolation	درون یابی
interpolation	میان یابی
accesses	دست یابی
accessing	دست یابی
location	مکان یابی
fault finding	عیب یابی
fault diagnosis	عیب یابی
accessed	دست یابی
access	دست یابی
acquisition	هدف یابی
acquisitions	هدف یابی
orientation	جهت یابی
survey	زمینه یابی
surveyed	زمینه یابی
surveys	زمینه یابی
matchmaking	زوج یابی
insinuation	رخنه یابی
i. and evdevolution	توان یابی
locations	مکان یابی
knowledge acquisition	آگاهی یابی
range finding	مسافت یابی
factoring	عامل یابی
attainment	دست یابی
attainments	دست یابی
summation	مجموع یابی
goniometry	زاویه یابی
fault detection	عیب یابی
fringing	ریشه یابی
troubleshooting	اشکال یابی
troubleshooting	عیب یابی
uttermost	حداکثر
peaking	حداکثر
maximum	حداکثر
outsides	حداکثر
endurance	حداکثر
peak	حداکثر
peaks	حداکثر
maximal	حداکثر
outside	حداکثر
extrapolating	برون یابی کردن
marginal costing	هزینه یابی نهائی
flash ranging	مسافت یابی نوری
frigid manners	اطوارخنک یابی مزه
plumb	ژرف یابی کردن
direction finding	سمت یابی کردن
direction finding	جهت یابی کردن
excitor	عصب یابی محرک
direction finding aerial	انتن جهت یابی
direction finding station	پست جهت یابی
job costing	هزینه یابی کار
marginal costing	هزینه یابی نهایی
locate mode	باب مکان یابی
extender board	وسیله عیب یابی
cost unit	واحد هزینه یابی
ranging	مسافت یابی کردن
absurdities test	ازمون مهمل یابی
acoustic minehunting	مین یابی صوتی
aerial target aquisition	هدف یابی هوایی
attitude survey	زمینه یابی نگرش
continuous levelling	تراز یابی پیوسته
item scaling	مقیاس یابی پرسشها
cost centre	مرکز هزینه یابی
localization of function	موضع یابی کارکرد
performance evaluation	ارز یابی کارایی
spatial orientation	موقعیت یابی فضایی
survey tests	ازمونهای زمینه یابی
interpolate	درون یابی کردن
target aquisition	سیستم هدف یابی
three dimensional direction finding	جهت یابی فضایی
interpolated	درون یابی کردن
interpolates	درون یابی کردن
space orientation	موقعیت یابی فضایی
detailing	یات و مسیر یابی
sound ranging	مسافت یابی صوتی
spots	مسافت یابی کردن
spot	مسافت یابی کردن
quick access	با دست یابی تند
radio direction finding	جهت یابی بی سیم
random processing	با دست یابی تصادفی
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
parallel access	با دست یابی موازی
detail	یات و مسیر یابی
interpolating	درون یابی کردن
sounded	عمق یابی کردن
sound	عمق یابی کردن
trace	رد یابی کردن نشان
traced	رد یابی کردن نشان
traces	رد یابی کردن نشان
extrapolates	برون یابی کردن
sounds	عمق یابی کردن
soundest	عمق یابی کردن
extrapolated	برون یابی کردن
extrapolate	برون یابی کردن
peak voltage	ولتاژ حداکثر
price ceilings	حداکثر قیمت
peak speed	حداکثر سرعت
maximum value	مقدار حداکثر
maximum frequency	فرکانس حداکثر
submaximal	زیر حداکثر
maximal	وابسته به حداکثر
wage ceiling	حداکثر دستمزد
intensity maximum	حداکثر شدت
relative maximum	حداکثر نسبی
supercharge	خرج حداکثر
global maximum	حداکثر مطلق
peak output	حداکثر تولید
peak load	بار حداکثر
maximum gain	تقویت حداکثر
maximum limited stress	تنش حداکثر
maximum load	بار حداکثر
maximum moment	حداکثر لنگر
maximum of intensity	حداکثر شدت
maximum output	خروجی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum power demand	مصرف حداکثر
maximum price	حداکثر بها
maximum profit	حداکثر سود
maximum prr ermissible	مجاز حداکثر
maximum ratings	مقدار حداکثر
maximum thermometer	گرماسنج حداکثر
maximum speed	حداکثر سرعت
maximum work	کار حداکثر
maximum energy	انرژی حداکثر
maximum efficiency	راندمان حداکثر
maximization	به حداکثر رسانیدن
maximum amplitude	دامنه حداکثر
maximum available powere	توان حداکثر
maximum capacity	فرفیت حداکثر
maximum current	جریان حداکثر
peak load	حداکثر بار
peak current	جریان حداکثر
maximum deflection	انحراف حداکثر
maximum deviation	انحراف حداکثر
maximum demand	بار حداکثر
maximum detector	اشکارساز حداکثر
peak demand	حداکثر تقاضا
optimum height	حداکثر ارتفاع
maximum duration	زمان حداکثر
maximum efficiency	حداکثر کارائی
maximum slope	حداکثر شیب
full speed	حداکثر سرعت
high tide	حداکثر مد دریا
flank speed	حداکثر سرعت
flat out	حداکثر سرعت
maximum density	حداکثر تراکم
payloads	حداکثر بار
payload	حداکثر بار
high tides	حداکثر مد دریا
peak	حداکثر کاکل
peaking	حداکثر کاکل
peaks	حداکثر کاکل
full bore	حداکثر تلاش
stramline flow	جریان موازی یابی ممانعت
paramorphous	دارای خاصیت تغییر یابی
snipped	ادم کوچک یابی اهمیت
echo sounding	عمق یابی انعکاس صوت
dumb barge	کرجی بی بادبان یابی موتور
disinterestedly	ازروی بی طرفی یابی علاقگی
costing and pricing	هزینه یابی و قیمت گذاری