Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 200 (9 milliseconds)
English	Persian
foundry pit	جهنم ریخته گری
Other Matches
tartarus	جهنم
the bottomless pit	جهنم
infernos	جهنم
inferno	جهنم
go to hell	جهنم شو
hell	جهنم
infernal regions	جهنم
gehenna	جهنم
avernus	جهنم
hellion	اهل جهنم
the damned	اهل جهنم
sinks of inquity <idiom>	جهنم دره
nitrate of silver	سنگ جهنم
the pit	چاه جهنم
hypocaust	جهنم گرمابه
hypocaust	جهنم حمام
hellion	ساکن جهنم
lapides infernalis	سنگ جهنم
lunar caustic	سنگ جهنم
to go to the devil	جهنم شدن
hades	عالم اسفل جهنم
pencil of silver nitrate	سنگ جهنم قلمی
infernal stone	سنگ جهنم قلمی
mis run casting	ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
gerbera	گیاهان سر بره وکلب جهنم
ladle crane	جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
hot topping	ریخته گی
foundry man	ریخته گر
besprent	ریخته
brass founder	ریخته گر
cast copper	مس ریخته گی
casting	ریخته گی
moulder	ریخته گر
caster	ریخته گر
disorganized	در هم ریخته
foundering	ریخته گر
foundered	ریخته گر
founder	ریخته گر
metal founder	ریخته گر
founders	ریخته گر
iron foundry	ریخته گی اهن
chuted concrete	بتن ریخته گی
investment castings	ریخته گی بسته
group casting	ریخته گری
investment foundry	ریخته گی بسته
cast metal	فلز ریخته گی
cast concrete	بتن ریخته گی
castellated nut	مهره ریخته گی
cast steel	فولاد ریخته گی
cast crystal	بلور ریخته
cast glass	شیشه ریخته گی
molten	ریخته ریختگی
foundry	ریخته گری
foundries	ریخته گری
founding	ریخته گری
wild and woolly	درهم ریخته
precast	پیش ریخته
found	ریخته گری
casting	ریخته گری
sheet asphalt	اسفالت ریخته
skins	پوسته ریخته گی
skinning	پوسته ریخته گی
skinned	پوسته ریخته گی
founds	ریخته گری
skin	پوسته ریخته گی
potted	در کوزه ریخته
moulding	ریخته گری
casting	قطعه ریخته گی
foundry sand	ماسه ی ریخته گری
investment castings process	فرایند ریخته گی بسته
steel foundry	ریخته گری فولاد
group teaming	ریخته گری گروهی
group casting	ریخته گری گروهی
grey iron foundry	ریخته گری خاکستری
foundry practice	تکنیک ریخته گری
transfer molding	ریخته گری انتقالی
foundry pit	چاله ریخته گری
fusion casting	ریخته گری ذوبی
shell casting	ریخته گری پوستهای
injection molding	ریخته گری تزریقی
mis run casting	ریخته گری غلط
mold	قالب ریخته گری
metal foundry	ریخته گری فلزات
jakes	اشغال درهم ریخته
iron casting	ریخته گری اهن
non ferrous casting	قطعه ریخته گی غیراهنی
olio	مخلوط چیزدرهم ریخته
investment castings	قطعات ریخته گی بسته
pouring cup	قاشق ریخته گری
loam castings	ریخته گری شنی
ingot casting	ریخته گری شمش
precision casting	ریخته گری دقیق
press casting	ریخته گری فشاری
sand casting	ریخته گری ماسهای
metal casting	ریخته گری فلز
foundry cupola	کوپول ریخته گری
debris	اشغال روی هم ریخته
pig	اهن تازه ریخته
pig	قالب ریخته گری
chuted concrete	بتن ریخته شده
composite casting	ریخته گری مرکب
compression molding	ریخته گری فشاری
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
trumpeting	قیف ریخته گری
core sand	ماسه ریخته گری
cast steel	فولاد ریخته گری
cast molding	قالبگیری ریخته گری
pigs	قالب ریخته گری
plaster cast	ریخته گری گچی
molded	قالب ریخته گری
forges	ریخته گری فلز
forge	ریخته گری فلز
bottom pure ladle	پاتیل ریخته گری
pigs	اهن تازه ریخته
foundry ladle	پاتیل ریخته گری
plaster casts	ریخته گری گچی
trumpeted	قیف ریخته گری
trumpet	قیف ریخته گری
down hill casting	ریخته گری مستقیم
direct casting	ریخته گری مستقیم
machinery castings	ریخته گری ماشینی
moulds	قالب ریخته گری
art casting	ریخته گری صنعتی
ejecta	مواد بیرون ریخته
moulded	قالب ریخته گری
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
litter	زایمان ریخته وپاشیده
littered	زایمان ریخته وپاشیده
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
molds	قالب ریخته گری
mould	قالب ریخته گری
litters	زایمان ریخته وپاشیده
littering	زایمان ریخته وپاشیده
die mold	فرم ریخته گی تزریقی
potted	کوزه کرده ذدزفرف ریخته
top pour ladle	کفچه یا پاتیل ریخته گری
pig bed	شن ویژه ریخته گری اهن
He has collected what the other person. <proverb>	هر چه این ریخته او جمع کرده.
pouring bay	کارگاه کوچک ریخته گری
steel casting foundry	ریخته گری پروفیل فولاد
steel casting	پروفیل فولادی ریخته گری
slip casting	روش ریخته گری لغزشی
dissarranged sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
rate of die casting	سرعت ریخته گری حدیدهای
pressure die casting	ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
jetsam	کالاهای به دریا ریخته شده
I am inundated with work.	هزار جور کارسرم ریخته
pig casting machine	دستگاه ریخته گری شمش
foundry furnace	بوته یا کوره ریخته گری
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
ingot casting car	واگن ریخته گری شمش
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
direct chill casting	ریخته گری مستقیم تبریدی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
core molding machine	دستگاه ریخته گری هسته
die casting alloy	الیاژ ریخته گری حدیدهای
die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای
green concrete	بتن تازه ریخته شده
gravity die casting	ریخته گری حدیدهای ثقلی
diecasting	ریخته گری با قالب فلزی
dissected sentences test	ازمون جملههای درهم ریخته
dry sand casting	ریخته گری ماسهای خشک
foundry pig iron	اهن خام ریخته گری
group teaming plate	صفحه ریخته گری گروهی
brass and bronze foundry	ریخته گری برنج و برنز
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
mallable casting	ریخته گری چکش خوار
littery	ریخته و پاشیده درهم برهم
lost wax process	ریخته گری با مدلهای مومی
bullybeef	گوشت گاویکه درحلبی ریخته نگهدارند
centrifugally cast concrete	بتن ریخته گی به روش گریزاز مرکز
overshot wheel	چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
It was a mess . Everything was scattered all over the place.	همه چیز ریخته وپاشیده بود
She had let her hair down .	موهایش را ریخته بود روی شانه اش
die0casting die	حدیده ریخته گری تحت فشار
mallable iron foundry	ریخته گری اهن چکش خوار
pressure die casting machine	دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
centrifugal casting process	فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
centrifugal casting machine	دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
pressure die casting process	فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
shell molding type foundry	ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
sand casting	ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
flotsam and jetsam	کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
slough	در لجن گیر افتادن پوست ریخته شده مار
knuckle sprue	استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
die casting	ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
kentledge	چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
berm	خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
geomancer	کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
core binder	ماده چسبی که برای تقویت به ماسه ریخته گری اضافه میشود
platen	صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
bloodstained	خون الود خون ریخته
bloodstain	خون الود خون ریخته
transposition system	سیستم رمز با استفاده ازحروف در هم ریخته سیستم رمز در هم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com