Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English
Persian
snip snap
جواب زیرکانه
Search result with all words
sallies
جواب سریع و زیرکانه
sally
جواب سریع و زیرکانه
Other Matches
perspicaciously
زیرکانه
shrewdly
زیرکانه
smatt
برجسته زیرکانه
knowing
با هوش زیرکانه
irresponsive
جواب ندهنده بی جواب
responses
جواب
riposted
جواب
riposte
جواب
rejoinders
جواب
rejoinder
جواب
recalcitrance
جواب رد
riposting
جواب
antiphony
جواب
in reply to
در جواب
counterplea
جواب رد
response
جواب
comeback
جواب
replied
جواب
irreprovable
بی جواب
comebacks
جواب
ripostes
جواب
replying
جواب
recalcitrancy
جواب رد
reply
جواب
whyŠthere is the answer
در سر جواب
replies
جواب
repost
جواب
resolvent
جواب
answer pennant
پرچم جواب
an abrupt answer
جواب تند
answer mode
حالت جواب
nope
جواب منفی
auto answer
خود جواب
have it
<idiom>
به جواب رسیدن
toss off
<idiom>
حاضر جواب
voice response
جواب صوتی
to make a response
جواب دادن
to give the mitten
جواب کردن
send away
جواب دادن
responsory
جواب جماعت
response position
مکان جواب
reply paid
جواب قبول
recitative
جواب دادن
question answer
سئوال- جواب
reply paid /RP/
[reply prepaid]
جواب قبول
A correct answer.
جواب صحیح
irrefragably
بطور بی جواب
counter memorial
جواب یادداشت
A straightforward answer.
جواب سر راست
responds
جواب دادن
interlocutor
جواب دهنده
answered
: جواب پاسخ
answers
: جواب پاسخ
answering
: جواب پاسخ
interlocutors
جواب دهنده
undertakers
جواب گو مسئول
favourable
جواب مساعد
unanswerable
جواب ناپذیر
answerable
جواب دار
brusque
پیش جواب
The wrong answer.
جواب غلط
undertaking
جواب گو مسئول
respond
جواب دادن
responded
جواب دادن
answer
: جواب پاسخ
undertaker
جواب گو مسئول
flea in one's ear
<idiom>
جواب دندان شکن
answer
جواب احتیاج را دادن
answers
جواب احتیاج را دادن
telephone responder
جواب دهنده تلفن
sockdologer
اتمام حجت جواب
sockdolager
اتمام حجت جواب
answering
جواب احتیاج را دادن
Touché!
خوب جواب دادی!
He answered nothing.
اصلا جواب نداد
To dismiss(sack,discharge)someone.
کسی را جواب کردن
In response (reply) to your letter.
در جواب نامه تان
A crushing reply(retort).
جواب دندان شکن
to comply
[with]
[به نیازی]
جواب دادن
unique solution
جواب منحصر بفرد
talk back
<idiom>
بی ادبانه جواب دادن
out in left field
<idiom>
از جواب صحیح دورشدن
to return a greeting
جواب سلام دادن
answered
جواب احتیاج را دادن
retort
جواب متقابل دادن
counterbid
جواب خریداربه فروشنده
rebutting
جواب متقابل دادن
corespondent
مسئول جواب گویی
replied
جواب شفاهی دفاعیه
replies
جواب شفاهی دفاعیه
reply
جواب شفاهی دفاعیه
replying
جواب شفاهی دفاعیه
retorts
جواب متقابل تلافی
retorts
جواب متقابل دادن
retort
جواب متقابل تلافی
counterclaim
جواب به ادعای شاکی
rebutted
جواب متقابل دادن
to meet
[به نیازی]
جواب دادن
repartee
جواب شوخی امیز
to accommodate
[به نیازی]
جواب دادن
unansweable
بی جواب تکذیب ناپذیر
rebut
جواب متقابل دادن
rebuts
جواب متقابل دادن
have her cable
لنگر جواب دادن
He was pressed for pressed for ad answer .
به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
bite the hand that feeds you
<idiom>
جواب خوبی را با بدی دادن
never to be at a loss for an answer
همیشه حاضر جواب بودن
A logical remark has no answer.
<proverb>
یرف یساب جواب ندارد .
Why don't you answer?
چرا جواب نمی دهید؟
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
reply
پاسخ دادن جواب کتبی
replying
پاسخ دادن جواب کتبی
antiphony
انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
audio response device
دستگاه جواب دهنده سمعی
refutatory
تکذیب کننده متضمن جواب رد
improvisator
بدیهه ساز حاضر جواب
refutative
تکذیب کننده متضمن جواب رد
meet some one's objections
به ایرادات کسی جواب دادن
replies
پاسخ دادن جواب کتبی
replied
پاسخ دادن جواب کتبی
To take the salute.
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
Answer me this question.
جواب این سؤالم را بده
Please answer the telephone.
لطفا" جواب تلفن را بدهید
answered
جواب دادن از عهده برامدن
answer
جواب دادن از عهده برامدن
answering
جواب دادن از عهده برامدن
answers
جواب دادن از عهده برامدن
counter
جواب دادن معامله بمثل کردن با
countered
جواب دادن معامله بمثل کردن با
responsive
دارای عکس العمل سریع جواب گو
the answer is right under your nose
<idiom>
جواب مثل روز روشن است
A sharp note(reply).
نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
countering
جواب دادن معامله بمثل کردن با
To answer back.
جواب دادن ( یکی بدو کردن )
responsor
دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
We wI'll be notified(informed)of the results today.
امروز جواب کار معلوم می شود
replication
جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
This does not satisfy me.
این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon
سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
transponder
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
audio
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
menu display
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
cases
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
Force is the answer to force.
<proverb>
جواب زور را زور مى دهد .
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com