Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
sprit
جوانه یا شاخه کوچک
Other Matches
gemmulation
جوانه کوچک ایجادموجود تازه توسط جوانه سلولی
sprout
جوانه شاخه
sprouts
جوانه شاخه
sprouted
جوانه شاخه
seedling
جوانه کوچک درخت
seedlings
جوانه کوچک درخت
twig
: شاخه کوچک
subshrub
شاخه کوچک
sprigs
شاخه کوچک
sprig
شاخه کوچک
twing
شاخه کوچک
twigs
: شاخه کوچک
branchlet
شاخه کوچک
spray
شاخه کوچک
sprayed
شاخه کوچک
spraying
شاخه کوچک
sprays
شاخه کوچک
subshrub
شاخه فرعی گیاه کوچک
pin
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinning
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinned
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
hierarchical communications system
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
tiller
جوانه جوانه زدن
tillers
جوانه جوانه زدن
to brachiate
از شاخه به شاخه پریدن
[بازوپیمایی کردن]
branches
شاخه شاخه شدن
branch
شاخه شاخه شدن
ramify
شاخه شاخه شدن
arborization
شاخه شاخه شدگی
forkedly
بطور شاخه شاخه
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
shootings
جوانه
seedling
جوانه
buds
جوانه
seedlings
جوانه
bud
جوانه
budded
جوانه
shooting
جوانه
gemmiferous
جوانه زن
offshoots
جوانه
gemma
جوانه
offshoot
جوانه
youngling
جوانه
bifurcate
چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
pululate
جوانه زدن
acrospire
جوانه زدن
gemmate
جوانه دار
taste buds
جوانه چشایی
sprit
جوانه زدن
taste bud
جوانه چشایی
pullulate
جوانه زدن
germinant
جوانه زننده
buds
جوانه زدن
ratoon
جوانه زدن
germin
جوانه زدن
gemmiparous
جوانه دار
ratoon
جوانه گیاه
gemmiparous
جوانه اور
gemmation
جوانه زنی
pullulation
جوانه زنی
sprouted
جوانه زدن
germination
جوانه زنی
erupt
جوانه زدن
sprouts
جوانه زدن
sprout
جوانه زدن
erupted
جوانه زدن
sprouting
جوانه زدن
leaf
جوانه زدن
erupting
جوانه زدن
erupts
جوانه زدن
burgeoning
جوانه زدن
germinating
جوانه زدن
germinates
جوانه زدن
burgeons
جوانه زدن
burgeon
جوانه زدن
budded
جوانه زدن
bud
جوانه زدن
germinate
جوانه زدن
shots
جوانه زده
shot
جوانه زده
germinated
جوانه زدن
burgeoned
جوانه زدن
grown
رسیده جوانه زده
repullulate
دوباره جوانه زدن
shoots
جوانه زدن انشعاب
shoot
جوانه زدن انشعاب
nipped
کش رفتن جوانه زدن
nips
کش رفتن جوانه زدن
chrysalises
شفیره حشرات جوانه
nip
کش رفتن جوانه زدن
chrysalis
شفیره حشرات جوانه
spurted
جهش جوانه زدن
spurting
جهش جوانه زدن
spurts
جهش جوانه زدن
spurt
جهش جوانه زدن
A aron's rod
[میله ای با برگ و جوانه گل]
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
peep
جوانه زدن اشکار شدن
peeped
جوانه زدن اشکار شدن
peeps
جوانه زدن اشکار شدن
blastogenesis
تکثیر از راه جوانه زدن
peeping
جوانه زدن اشکار شدن
gemmule
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
branches
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
widget
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
jigger
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board
تخته کوچک برای موجهای کوچک
proliferous
بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
receding leg
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
pannikin
لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble
برامدگی کوچک گره کوچک
knag
ته شاخه
intersection leg
شاخه
pinned
در شاخه
pinning
در شاخه
pin
در شاخه
connection plug
دو شاخه
variation
شاخه
limbless
بی شاخه
limb
شاخه
limbs
شاخه
nid
شاخه
ramulose
شاخه شاخه
forking
شاخه
doddered
بی شاخه
arm
شاخه
branch line
شاخه
branch lines
شاخه
nib
شاخه
plugs
دو شاخه
plugging
دو شاخه
plug
دو شاخه
forking
سه شاخه
fork
شاخه
furcate
شاخه شاخه
embranchment
شاخه
branch cutter
شاخه بر
bifurcation
شاخه
branch
شاخه
bough
شاخه
acaulescent
بی شاخه
boughs
شاخه
fork
سه شاخه
nibs
شاخه
ramulous
شاخه شاخه
branches
شاخه
ramus
شاخه
variations
شاخه
three way
سه شاخه
Br
شاخه
virga
شاخه
trifid
سه شاخه
trifurcation
سه شاخه
boughed
شاخه دار
viminal
شاخه دهنده
toppers
شاخه زن سوهان
tributary
شاخه رود
ramifications
شاخه شاخگی
ramification
شاخه شاخگی
topper
شاخه زن سوهان
linear portion
شاخه خطی
branching
شاخه گزینی
branchy
شاخه دار
biramous
دارای دو شاخه
bifurcate
دو شاخه شدن
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
banana pin
دو شاخه رادیو
arborescent
شاخه مانند
affluent
شاخه رود
branches
شاخه دراوردن
branch
شاخه دراوردن
triradiate
سه شاخه سه شعاعی
twigged
شاخه دار
twiggy
شاخه دار
cable connector
دو شاخه کابل
offshoots
شاخه نورسته
prongs
شاخه رودیانهر
prong
شاخه رودیانهر
division
شاخه
[دانشی]
area
شاخه
[دانشی]
field
شاخه
[دانشی]
branch
شاخه
[دانشی]
grain
شاخه چنگال
alley
شاخه ماز
alleys
شاخه ماز
crotches
تیر دو شاخه
alleyways
شاخه ماز
crotch
تیر دو شاخه
link
شاخه رابط
line of business
شاخه پیشه
offshoot
شاخه نورسته
Dont break that branch off.
آن شاخه رانشکن
blind alleys
شاخه بن بست
blind alley
شاخه بن بست
tributary
شاخه انشعاب
tributaries
شاخه رود
tributaries
شاخه انشعاب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com