English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
English Persian
plough boy جوانک روستایی
Other Matches
callan جوانک
callant جوانک
youngster جوانک
youngsters جوانک
lads جوانک
lad جوانک
chap جوانک
sprigs نوباوه جوانک
sprig نوباوه جوانک
youngling جوانک مبتدی
puppy جوانک خود نماونادان
puppies جوانک خود نماونادان
rural روستایی
agrestic روستایی
bucolic روستایی
villager روستایی
villagers روستایی
rustic روستایی
churl روستایی
loblolly روستایی
ruralist روستایی
russeting روستایی
russetting روستایی
hawbuck روستایی کم رو
tao روستایی
muzhik or moujik روستایی
Ferme ornee [روستایی]
peasants روستایی
boors روستایی
yokel روستایی
yokels روستایی
clodhopper روستایی
clodhoppers روستایی
cottager روستایی
boor روستایی
peasant روستایی
cottagers روستایی
puli سگ روستایی مجارستانی
rurality زندگی روستایی
cottage industry صنعت روستایی
swain جوان روستایی
ruralize روستایی شدن
diamond-faced روستایی سازی
villatic روستایی دهاتی
cottage industries صنعت روستایی
musette یکجوررقص روستایی
municipal road راه روستایی
isolated electric plant نیروگاه روستایی
russet روستایی ضخیم
cottages خانه روستایی
hoyden روستایی بی تربیت
cottage خانه روستایی
predial or prae کشتی روستایی
hobnail دهاتی روستایی
gammer پیر زن روستایی
georgic وابسته به کشاورزی روستایی
country seats خانهی بزرگ روستایی
countryfied روستایی روستا صفت
countrified روستایی روستا صفت
country seat خانهی بزرگ روستایی
cot کلبه روستایی [حقیر]
hawbuck روستایی بیدست وپا
snowshed پناهگاه روستایی در برابربرف
rustic manners اطوار روستایی یا ناهنجار
pastoralism سبک شعر روستایی
gaffer پیر مرد روستایی
peasntry حالت یا خوی روستایی
gaffers پیر مرد روستایی
bumpkins روستایی نادان یا کودن
ruralization ایجاد زندگی روستایی
bumpkin روستایی نادان یا کودن
vertical loom دار روستایی [قالی]
grange خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
granges خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idyll شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyll چکامه درباره زندگی روستایی
idylls شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idylls چکامه درباره زندگی روستایی
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
idyl چکامه درباره زندگی روستایی
idyl شرح منظرهای اززندگانی روستایی
a rural backwater محل روستایی عقب افتاده
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
cottar روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cotter روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
kern پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
jacquerie شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottier روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
cottage contract نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com