Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
hooligan
جوان اوباش صفت
hooligans
جوان اوباش صفت
Other Matches
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
gangster
اوباش
hoodlum
اوباش
gangsters
اوباش
hood
اوباش
hoodlums
اوباش
mob
اوباش
mobbed
اوباش
hoods
اوباش
mobbing
اوباش
mobs
اوباش
hoodman blind
اوباش
picaroonp
اوباش
pickaroon
اوباش
canaille
اوباش
caddish
اوباش صفت
vagrants
دربدر اوباش
picaro
دزدیدن اوباش
plug ugly
اراذل اوباش
picaresque
شخص اوباش
rabble
اراذل و اوباش
vagrant
دربدر اوباش
lynching
قتل به دست اوباش
rabble
بااراذل و اوباش حمله کردن به
triggerman
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
frying
جوان
dells
زن جوان
juvenescent
نو جوان
fries
جوان
moll
زن جوان
molls
زن جوان
fry
جوان
callan
جوان
callant
جوان
youth
جوان
young
جوان
adolescent
جوان
dell
زن جوان
lasses
زن جوان
lass
زن جوان
yoth
جوان
youths
جوان
young persons
جوان
younger
جوان
beardless
جوان
adolescents
جوان
boyo
پسربچه جوان
puss
دخترک زن جوان
youngish
نسبتا جوان
beau
جوان شیک
yong lion
شیر جوان
trull
دختر جوان
young smith
اسمیت جوان
young and old
پیر و جوان
young population
جمعیت جوان
peachick
جوان خودفروش
juvenescent
تازه جوان
juvenescent
جوان شونده
insenescible
همیشه جوان
immature soil
خاک جوان
floozy
زن جوان بوالهوس
ephebophilia
جوان خواهی
to die young
جوان مردن
lionet
شیر جوان
swain
جوان روستایی
nag
اسب جوان
playboy
جوان دخترباز
playboy
جوان عیاش
playboys
جوان عیاش
gigolo
جوان جلف
snot
جوان گستاخ
rejuvenation
جوان سازی
gigolos
جوان جلف
youthful
جوان باطراوت
nagged
اسب جوان
punks
جوان ولگرد
punk
جوان ولگرد
playboys
جوان دخترباز
youngish
جوان وار
nags
اسب جوان
sows
ماده خوک جوان
young turk
افسر جوان افراطی
rejuveoize
دوباره جوان شدن
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
rejuveoize
دوباره جوان کردن
juvenescence
حالت جوان شدن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
sowed
ماده خوک جوان
sow
ماده خوک جوان
yoth
شخص جوان جوانمرد
youth
شباب شخص جوان
rejuvenates
دوباره جوان کردن
rejuvenating
دوباره جوان کردن
agerasia
پیر جوان نما
youths
شباب شخص جوان
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
filly
دختر شوخ و جوان
fillies
دختر شوخ و جوان
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenation
دوباره جوان سازی
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
junker
جوان نجیب زاده المانی
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com