English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
English Persian
eaglet جوجه عقاب
Other Matches
broods کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brood کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
king of birds عقاب
eagles عقاب
eagle عقاب
bald eagles عقاب گر
particularly other عقاب
bald eagle عقاب گر
aquilae عقاب
punishment عقاب
aquila عقاب
worldly punishments عقاب
ossifrage عقاب دریایی
eta aquilae اتا- عقاب
osprey عقاب دریایی
eagle fisher عقاب دریایی
alpha aquilae الفا- عقاب
aiglet جوجهء عقاب یاشاهین
spread eagle تصویر عقاب بال گسترده
bald eagle نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
falconry تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
bald eagles نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
no punishment law the with inaccordance except قاعده قبح عقاب بلابیان
birds جوجه
broods جوجه
cygnet جوجه قو
cygnets جوجه قو
brooded جوجه
squab جوجه
brood جوجه
squealer جوجه
bird جوجه
chick جوجه
falconet جوجه باز
hedgehog جوجه تیغی
hedgehogs جوجه تیغی
goslings جوجه غاز
budding poet جوجه شاعر
dovelet جوجه کبوتر
peachick جوجه طاووس
flapper جوجه اردک
duckling جوجه مرغابی
hatcher جوجه گیر
turkey poult جوجه بوقلمون
owlet جوجه جغد
gosling جوجه غاز
chicken جوجه مرغ
hatched جوجه گیر ی
roosters جوجه خروس
cockerels جوجه خروس
rooster جوجه خروس
hatches جوجه گیر ی
duckling جوجه اردک
ducklings جوجه اردک
cockerel جوجه خروس
chickens جوجه مرغ
incubation جوجه کشی
nestlings جوجه اشیانه
hatch جوجه گیر ی
nestling جوجه اشیانه
chicken feed غذای جوجه
poult جوجه مرغ و بوقلمون
porcupiny مانند جوجه تیغی
hatcher اسباب جوجه گیری
porcupinish مانند جوجه تیغی
hedge hog ارمجی جوجه تیغی
keet جوجه مرغ شاخدار
porcupine ant eater جوجه تیغی استرالیا
incubates جوجه کشی کردن
ugly duckling <idiom> جوجه اردک زشت
incubators ماشین جوجه کشی
incubator ماشین جوجه کشی
piper جوجه کبوتر لوله کش
pipers جوجه کبوتر لوله کش
incubating جوجه کشی کردن
incubated جوجه کشی کردن
incubate جوجه کشی کردن
polt جوجه ماکیان وامثال ان
Dont count your chickens before they are hatched. جوجه ها راآخر پائیز می شمارند
Don't count your chickens before they are hatched. <proverb> جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
Don't count your chickens before they're hatched. <proverb> جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
quill تیغ جوجه تیغی قلم پر
quills تیغ جوجه تیغی قلم پر
porcupines جوجه تیغی خارپشت کوهی
porcupine جوجه تیغی خارپشت کوهی
urchins بچه شیطان جوجه تیغی
to hatch out [egg] بیرون آمدن جوجه [از تخم]
hatchling جوجه سراز تخم دراورده
urchin بچه شیطان جوجه تیغی
Black sheep جوجه اردک زشت [اصطلاح روزمره]
broiler بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
hatched تخم دادن جوجه بیرون امدن
fledgling جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
echidna جوجه تیغی استرالیا خارپشت بیدندان
fledglings جوجه تازه پر وبال دراورده نوچه
fledgeling مرغ تازه پروبال دراورده جوجه
hatch تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatches تخم دادن جوجه بیرون امدن
to d. a chinken شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
spines تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
spine تیغ یابرامدگیهای بدن موجوداتی مثل جوجه تیغی
avianize ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
down پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
egg tooth نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
pullet جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com