Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
vamp
جوراب کوتاه
Search result with all words
sock
جوراب ساقه کوتاه
Other Matches
hosed
جوراب
garters
کش جوراب
hoses
جوراب
gaskin
جوراب
garter
کش جوراب
hosing
جوراب
hose
جوراب
f.of a stocking
کف جوراب
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
half hose
جوراب مردانه
shank
ساق جوراب
sock
جوراب پوشیدن
hosier
جوراب فروش
ammunition stocking
جوراب سربازی
panty hose
جوراب شلواری
hosiery
جوراب بافی
to pull on one's stockings
جوراب پا کردن
garters
بند جوراب
garter
بند جوراب
suspender
بند جوراب
suspenders
بند جوراب
garter
بند یا کش جوراب
silk stocking
جوراب ابریشمی
garters
بند یا کش جوراب
instep
پاشنه جوراب یاکفش
stocked
جوراب ساق بلند
knitting needle
میل جوراب بافی
insteps
پاشنه جوراب یاکفش
to darn socks
جوراب
[پاره]
را دوختن
stock
جوراب ساق بلند
stocking
جوراب زنانه ساقه بلند
A pair of shoes (gloves,socks).
یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
bobby sox
جوراب ساقه بلند دخترانه
bobby socks
جوراب ساقه بلند دخترانه
stockings
جوراب زنانه ساقه بلند
galligaskins
نوعی جوراب یا پاپوش قرون 61 و 71
narrowing
بهم کشیدگی ساقه یا دهنه جوراب
pantie girdle
کرست بند جوراب دار زنانه
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
bluestockings
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
knitting pin
میل جوراب بافی یاکش بافی که درته ان دگمه یاگلولهای دارد
trews
شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
hurdle step
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
heel
پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
heels
پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
stockier
کوتاه
dwarfish
کوتاه
shorter
کوتاه
little
کوتاه
liliputian
قد کوتاه
of short duration
کوتاه
scut
دم کوتاه
pigmy
قد کوتاه
pigmies
قد کوتاه
low
کوتاه
concise
کوتاه
stockiest
کوتاه
pygmies
کوتاه
pygmies
قد کوتاه
pygmy
کوتاه
short
کوتاه
synoptic
کوتاه
stocky
کوتاه
pigmy
کوتاه
shortest
کوتاه
pygmy
قد کوتاه
down
کوتاه
stunts
کوتاه
fleeting
<adj.>
کوتاه
curt
<adj.>
کوتاه
concise
<adj.>
کوتاه
dumpy
کوتاه
succinct
کوتاه
pigmies
کوتاه
curtal
کوتاه
bas relif
کوتاه
short
<adj.>
کوتاه
stunting
کوتاه
miniature
کوتاه
miniatures
کوتاه
stunt
کوتاه
puny
قد کوتاه
succinct
<adj.>
کوتاه
brief
کوتاه مختصر
formulates
کوتاه کردن
formulating
کوتاه کردن
curtail
کوتاه کردن
curtailed
کوتاه کردن
curtailing
کوتاه کردن
novella
رمان کوتاه
scurrying
مسابقه کوتاه
formulated
کوتاه کردن
shortens
کوتاه تر کردن
shortened
کوتاه کردن
shortens
کوتاه کردن
shortened
کوتاه تر کردن
briefed
کوتاه مختصر
short drop
دراپ کوتاه
one track
کوتاه فکر
briefer
کوتاه مختصر
briefest
کوتاه مختصر
short circuit
اتصال کوتاه
formulate
کوتاه کردن
curtails
کوتاه کردن
short blast
بوق کوتاه
playlet
نمایش کوتاه
clipping
کوتاه کردن
scurried
مسابقه کوتاه
stags
کوتاه کردن
stag
کوتاه کردن
lie-down
استراحت کوتاه
scurries
مسابقه کوتاه
scurry
مسابقه کوتاه
lie down
استراحت کوتاه
truncating
کوتاه کردن
short burst
رگبار کوتاه
bas-reliefs
برجسته کوتاه
short brittle
شکننده- کوتاه
bas-relief
برجسته کوتاه
short blast
سوت کوتاه
bas relief
برجسته کوتاه
truncate
کوتاه کردن
truncated
کوتاه کردن
piaffer
یورتمه کوتاه
truncates
کوتاه کردن
razee
کوتاه کردن
novelet
داستان کوتاه
cutty sark
دامن کوتاه
basso relief
برجسته کوتاه
half pint
کوتاه تر از مقدارمتوسط
half timber
الوار کوتاه
hare sighted
کوتاه بین
hide bound
کوتاه فکر
apophthegm
گفتار لب و کوتاه
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
unabridged
کوتاه نشده
idyl
چکامه کوتاه
abridge
کوتاه کردن
idyl
قصیده کوتاه
space
زمان کوتاه
term paper
رساله کوتاه
novelettes
داستان کوتاه
novelette
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
short stories
داستان کوتاه
gnomical
کوتاه لب نویس
brachydactyly
کوتاه انگشتی
breeks
شلوار کوتاه
correption
کوتاه کردن
conte
داستان کوتاه
cut off
کوتاه کردن
coatee
دامن کوتاه
chiton
قبای کوتاه
chitchat
صحبت کوتاه
detruncate
کوتاه کردن
chip shot
ضربه کوتاه
detruncation
کوتاه شدگی
draw in
کوتاه شدن
easy term
کوتاه مدت
epigrammatical
کوتاه ونیشدار
escopet
قرابینه کوتاه
by pass
اتصال کوتاه
bunny hop
پرش کوتاه
britches
شلوار کوتاه
fubsy
کوتاه وکلفت
shuffling
گام کوتاه
shuffles
گام کوتاه
shuffled
گام کوتاه
curt
کوتاه ومختصر
pygmy
ادم کوتاه قد
pygmies
ادم کوتاه قد
pigmies
ادم کوتاه قد
escopette
قرابینه کوتاه
poops
صدای کوتاه
poop
صدای کوتاه
shortening
کوتاه شدگی
mackinaw
کت کوتاه و سنگین
abbreviated
کوتاه شده
manakin
ادم کوتاه قد
low
کوتاه دون
manikin
ادم کوتاه قد
morello
گیلاس دم کوتاه
aphorisms
سخن کوتاه
aphorism
سخن کوتاه
low frequency wave
موج کوتاه
lop sided
کوتاه و بلند
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
shuffle
گام کوتاه
short-circuits
اتصال کوتاه
short-circuit
اتصال کوتاه
short-haul
خط سیر کوتاه
short haul
خط سیر کوتاه
short-wave
موج کوتاه
short wave
موج کوتاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com