English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
breccia جوش خرده سنگی
Search result with all words
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
Other Matches
stela ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stele ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
lithoprint با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
dribble خرده خرده پیش بردن
dribbling خرده خرده پیش بردن
dribbles خرده خرده پیش بردن
dribbled خرده خرده پیش بردن
sip خرده خرده نوشی
sipped خرده خرده نوشی
sips خرده خرده نوشی
sipping خرده خرده نوشی
lithic سنگی
lithoid سنگی
equiponderance هم سنگی
stony سنگی
rock fill dam سد سنگی
monolithic تک سنگی
petrean سنگی
clapper bridge پل سنگی
stoney سنگی
petrolsal سنگی
barrier reef سد اب سنگی
petrous سنگی
eolith اسکله سنگی
Stone Age پارینه سنگی
stone work کار سنگی
autography چاپ سنگی
gabion تور سنگی
cordon ازاره سنگی
stone lining روکش سنگی
bracket کژ پشت سنگی
Lantern-cross صلیب سنگی
stone lining پوشش سنگی
concretion سنگی شدن
lithograph چاپ سنگی
cordons ازاره سنگی
layer of rock لایه سنگی
paleolithic دیرینه سنگی
mesolithic میانه سنگی
rock wash پوشش سنگی
paleolithic پارینه سنگی
polyantography چاپ سنگی
lithographic print چاپ سنگی
layer of rock طبقه سنگی
lithographs چاپ سنگی
stonework ساختمان سنگی
lithography چاپ سنگی
rock salt نمک سنگی
en delit میل ستون سنگی
snowdrift تره تیزک سنگی
checkstone گیره سنگی کوهنوردی
snowdrifts تره تیزک سنگی
calcify اهکی یا سنگی کردن
pertrosal bone استخوان سنگی یاحجری
boulder well چاه قلوه سنگی
basaltic stratum لایه سیاه سنگی
columnar basalt ستونهای سیاه سنگی
stones سنگ میوه سنگی
stone سنگ میوه سنگی
lithography روش چاپ سنگی
bed rock ledge لایه سنگی کف بستر
stoning سنگ میوه سنگی
weather moulding سنگی که اب باران راردمیکند
hard pan قشر سنگی شده
stone ballast مصالح شکسته سنگی
dutch stonewall دیوار سنگی هلندی
slingshot [American E] تیر و کمان سنگی
aggregate کلوخه مصالح سنگی
aggregates کلوخه مصالح سنگی
catapult [British E] تیر و کمان سنگی
obelisk ستون هرمی شکل سنگی
aguilla [ستون هرمی شکل سنگی]
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
dry mansory [دیوار سنگی خشکه چین]
obelisks ستون هرمی شکل سنگی
stone work ساختمان سنگی بنایی با سنگ
greybeard کوزه سنگی برای باده
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
photolighograph عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
aggregate cement ratio نسبت مواد سنگی به سیمان
dripstone سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
stonewall formation اسکلت پیادهای دیوار سنگی
neolith الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
lithoidal دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
hermes هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
herm هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
his leg rested on a stone پایش روی سنگی قرار گرفته بود
stylolite ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
plant mix مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
dolmen ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
reindeer گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
acrolith مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
acrolithus [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
sisyphus سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
acrolith [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
chromolithograph عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
paleolithic وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
terrane طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
fragments خرده
weensy خرده
wight خرده
fragmenting خرده
bittock خرده
particles خرده
trash ice خرده یخ
particle خرده
haet خرده
fragmental chip خرده
dribblet خرده
snippy خرده
snippel خرده
debris خرده
nip خرده
tittle خرده
bit خرده
bits خرده
fragment خرده
smallest خرده
jots خرده
jot خرده
splinter خرده
subs خرده
fritter خرده
fritters خرده
shred خرده
shredded خرده
shredding خرده
shreds خرده
glimmer خرده
jotted خرده
crumb خرده
crumbs خرده
whole بی خرده
fractions خرده
splintered خرده
splintering خرده
splinters خرده
weeny خرده
whit خرده
weeniest خرده
nips خرده
glimmered خرده
glimmers خرده
smaller خرده
small خرده
round بی خرده
nipped خرده
weenier خرده
roundest بی خرده
grain خرده
vestigial خرده
vestige خرده
sub خرده
fraction خرده
vestiges خرده
colluvim تخته سنگی که در اثر شکاف سنگ وغیره غلتیده وبپای کوه افتاده
glass dust خرده شیشه
goodman خرده مالک
crystallite خرده کریستال
tidbits خرده ریز
foot bone خرده استخوان پا
asteroid خرده سیاره
groat ذره خرده
retailers خرده فروش
asteroids خرده سیاره
faultfinder خرده گیر
dumping stone خرده سنگ
gaudery خرده ریزها
junk خرده ریز
excelsior خرده نجاری
tidbit خرده ریز
retailer خرده فروش
titbit خرده ریز
titbits خرده ریز
gimcrackery خرده ریز
he was a little too p یک خرده تندرفت
retail sales خرده فروشی
roundest گرد بی خرده
roundest بی خرده کردن
round گرد بی خرده
round بی خرده کردن
pick at خرده گرفتن بر
planetoidal خرده سیارهای
queen of heaven خرده سیاره
reseller خرده فروش
mote نقطه خرده
miniature system خرده نظام
micrometer caliper خرده سنج
blindingly خرده سنگپاشی
retail trade خرده فروشی
hucksterer خرده فروش
spall خرده ریز
blinding خرده سنگپاشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com