Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
basic ration
جیره اصلی
Search result with all words
master menu
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
Other Matches
flight ration
جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
basic ration
جیره مقدماتی جیره مبنا
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
rationing
جیره
coupons
جیره
coupon
جیره
stipend
جیره
ration
جیره
stipends
جیره
pensions
جیره
ration allowance
حق جیره
rations
جیره
allotments
جیره
allotment
جیره
pension
جیره
rationed
جیره
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
ration strenght
کالری جیره
rationed
جیره غذایی
rationed
جیره سربازی
victualling allowance
جیره روزانه
rations
جیره غذایی
rations
جیره سربازی
rationing
جیره بندی
ration basis
مبنای جیره
proviant
علیق و جیره
ration in kind
معادل جیره
ration allowance
پول جیره
c ration
جیره رزمی
flight ration
جیره پرواز
combat ration
جیره جنگی
commuted ration
جیره نقدی
couponing
جیره بندی
field ration
جیره رزمی
dailgy food allowance
جیره روزانه
field ration
جیره صحرایی
board wages
جیره خشکه
emergency ration
جیره اضطراری
ration
جیره غذایی
ration
جیره سربازی
allowances
جیره حق معاش
combat ration
جیره رزمی
basic allowance for subsistence
جیره نقدی
allowance
جیره حق معاش
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
exchange rationing
جیره بندی ارز
emergency ration
جیره فوق العاده
liveries
جیره علیق اسب
livery
جیره علیق اسب
ration factor
ضریب محاسبه جیره
ration strenght
انرژی حاصله از جیره
ration method
سبک واگذاری جیره
ration return
اسناد هزینه جیره
ration in kind
جیره معادل یاجانشین
rationing system
نظام جیره بندی
rationing
جیره بندی کردن
troop train ration
جیره بین راه
ration
مقدار جیره روزانه
ration
جیره بندی کردن
sinecure
جیره خور ولگرد
rations
جیره بندی کردن
credit rationing
جیره بندی اعتباری
dailgy food allowance
جیره غذایی روزانه
rationed
مقدار جیره روزانه
rations
مقدار جیره روزانه
rationed
جیره بندی کردن
sinecures
جیره خور ولگرد
food rationing
جیره بندی مواد غذائی
ration factor
ضریب اماد جیره غذایی
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
ration basis
مبنای محاسبه جیره غذایی
food packet
جیره بسته بندی شده
troop train ration
جیره طبخی بین راه
billet
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeted
ورقه جیره یادداشت مختصر
table of food equivalents
جدول ارزش جیره غذایی
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
rationed items
اقلام جیره بندی شده
billeting
ورقه جیره یادداشت مختصر
billets
ورقه جیره یادداشت مختصر
rationing of foreign exchange
جیره بندی ارز خارجی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
reconstituted
خیساندن امادیا جیره خشک شده
ration scale
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
reconstitute
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituting
خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitutes
خیساندن امادیا جیره خشک شده
ration credit
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
iron rations
جیره بسیارکم که سربازفقط هنگام ضرورت سخت میتواندبان دست بزند
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
allowance
جیره دادن فوق العاده دادن
allowances
جیره دادن فوق العاده دادن
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
primitive
اصلی
elementarily
اصلی
main deck
پل اصلی
principals
اصلی
initials
اصلی
organic
اصلی
immanent
اصلی
ingrown
اصلی
isogeny
هم اصلی
line link
خط اصلی
main attack
تک اصلی
initialing
اصلی
initialed
اصلی
main door
در اصلی
parent
اصلی
fundametal
اصلی
arch
اصلی
arches
اصلی
head
اصلی
inherent
اصلی
arch-
اصلی
initialling
اصلی
trunk
خط اصلی
trunks
خط اصلی
initialled
اصلی
initial
اصلی
firsthand
اصلی
essentials
اصلی
main line
خط اصلی
main lines
خط اصلی
texts
اصلی
text
اصلی
primarily
اصلی
aboriginals
اصلی
germinal
اصلی
intrinsic
اصلی
main
خط اصلی
first-hand
اصلی
primordial
اصلی
main
<adj.>
اصلی
quintessential
اصلی
seminal
اصلی
essential
اصلی
master
اصلی
fundamental
اصلی
normative
اصلی
elementary
اصلی
functional
اصلی
principal
اصلی
principle
اصلی
masters
اصلی
primary
اصلی
elemental
اصلی
mastered
اصلی
primal
اصلی
mainlines
اصلی
cardinal
اصلی
aboriginal
اصلی
basic
اصلی
basics
اصلی
main stem
خط اصلی
cardinals
اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlined
اصلی
mainlined
خط اصلی
mainline
اصلی
mainline
خط اصلی
rudimental
اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com