English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (9 milliseconds)
English Persian
ration جیره غذایی
rationed جیره غذایی
rations جیره غذایی
Search result with all words
dailgy food allowance جیره غذایی روزانه
master menu لیست مبنای جیره غذایی اصلی
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
ration factor ضریب اماد جیره غذایی
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
table of food equivalents جدول ارزش جیره غذایی
Other Matches
flight ration جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
rations جیره
ration allowance حق جیره
ration جیره
stipend جیره
rationing جیره
pensions جیره
pension جیره
coupons جیره
coupon جیره
stipends جیره
allotment جیره
allotments جیره
rationed جیره
mess هم غذایی
messes هم غذایی
alimentary غذایی
dietetical غذایی
alimental غذایی
trophic غذایی
couponing جیره بندی
dailgy food allowance جیره روزانه
emergency ration جیره اضطراری
field ration جیره صحرایی
field ration جیره رزمی
allowances جیره حق معاش
commuted ration جیره نقدی
rationing جیره بندی
basic allowance for subsistence جیره نقدی
basic ration جیره اصلی
allowance جیره حق معاش
board wages جیره خشکه
c ration جیره رزمی
combat ration جیره جنگی
combat ration جیره رزمی
flight ration جیره پرواز
ration allowance پول جیره
ration in kind معادل جیره
rationed جیره سربازی
victualling allowance جیره روزانه
rations جیره سربازی
proviant علیق و جیره
ration basis مبنای جیره
ration جیره سربازی
ration strenght کالری جیره
nutritiveness خاصیت غذایی
lymph شیره غذایی
food web شبکه غذایی
food program برنامه غذایی
food pyramid هرم غذایی
food preference پسند غذایی
food packet بسته غذایی
food deprivation محرومیت غذایی
food dtufe stuff ماده غذایی
food industries صنایع غذایی
food perference رجحان غذایی
dieted برنامه غذایی
dieted رژیم غذایی
foodstuffs ماده غذایی
diet رژیم غذایی
diet برنامه غذایی
regimen پرهیز غذایی
food poisoning مسمویت غذایی
dieting برنامه غذایی
dieting رژیم غذایی
regimens پرهیز غذایی
food chain زنجیره غذایی
food chains زنجیره غذایی
foodstuff ماده غذایی
diets رژیم غذایی
diets برنامه غذایی
sinecure جیره خور ولگرد
sinecures جیره خور ولگرد
ration مقدار جیره روزانه
rationed مقدار جیره روزانه
rationed جیره بندی کردن
ration جیره بندی کردن
ration factor ضریب محاسبه جیره
ration in kind جیره معادل یاجانشین
ration method سبک واگذاری جیره
ration return اسناد هزینه جیره
livery جیره علیق اسب
liveries جیره علیق اسب
ration strenght انرژی حاصله از جیره
rationing system نظام جیره بندی
troop train ration جیره بین راه
rations مقدار جیره روزانه
credit rationing جیره بندی اعتباری
rationing جیره بندی کردن
rations جیره بندی کردن
emergency ration جیره فوق العاده
exchange rationing جیره بندی ارز
micronutrient عنصر غذایی کم مصرف
provision room انبار مواد غذایی
dietary مربوط به رژیم غذایی
dietetics برنامه ریزی غذایی
dietetic وابسته به رژیم غذایی
macronutrient عنصر غذایی پر مصرف
Adulterated foodstuff. مواد غذایی تقلبی
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
grazing food chain زنجیره غذایی چرندگان
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
botulism مسمومیت غذایی حاد
rationed items اقلام جیره بندی شده
rationing of foreign exchange جیره بندی ارز خارجی
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
billeted ورقه جیره یادداشت مختصر
ration cycle سیکل محاسبه جیره 42ساعته
billeting ورقه جیره یادداشت مختصر
billets ورقه جیره یادداشت مختصر
food rationing جیره بندی مواد غذائی
billet ورقه جیره یادداشت مختصر
troop train ration جیره طبخی بین راه
food packet جیره بسته بندی شده
sitology علم تغذیه ورژیم غذایی
stirabout غذایی شبیه اش جو جنب وجوش
nutrients ماده مقوی از لحاظ غذایی
nutrient ماده مقوی از لحاظ غذایی
master menu برنامه غذایی اصلی یکان
reconstituted خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstituting خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitute خیساندن امادیا جیره خشک شده
reconstitutes خیساندن امادیا جیره خشک شده
self digestion جذب خود بخود مواد غذایی
convenience foods غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
commissary store annex شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
convenience food غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to have the munchies for something یکدفعه هوس چیزی [غذایی] را کردن
malnutrition تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
cure meat نمک سود کردن مواد غذایی
dietetics فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
commissaries فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissary فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
iron rations جیره بسیارکم که سربازفقط هنگام ضرورت سخت میتواندبان دست بزند
In the long run fatty food makes your arteries clog up. در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
k ration بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
cereal حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
fudged غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudges غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudging غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudge غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
agrobiology مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
brunch غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
allowances جیره دادن فوق العاده دادن
allowance جیره دادن فوق العاده دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com