English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
zing جیغ شدید وتند
Search result with all words
fury هیجان شدید وتند خشم
Other Matches
curtly بطورکوتاه وتند
duress شدت رفتار خشن وتند
fervor حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour حرارت شدید اشتیاق شدید
vehemently شدید
vehement شدید
severest شدید
two fisted شدید
severer شدید
intense شدید
sweltering شدید
violent شدید
severe شدید
incontrollable شدید
hyperpyrexia تب شدید
high wrought شدید
boisterous شدید
forcible شدید
acute شدید
intensive شدید
tough شدید
tougher شدید
extensive شدید
toughest شدید
diametric شدید
draconic شدید
raging شدید
inclement شدید
sopping شدید
diametrical شدید
drastic شدید
rugged شدید
grievous شدید
keenest شدید
climacteric <adj.> شدید
keen شدید
slashing شدید
towering شدید
strenuous شدید
stalwart شدید
drastically شدید
vigorous شدید
rigorous شدید
stalwarts شدید
advertising blitz تبلیغات شدید
pash باران شدید
penchant میل شدید
schwarmerei احساسات شدید
clavus سردرد شدید
an intensive particle ادات شدید
aggravator شدید کننده
actude conditions شرایط شدید
violent wind باد شدید
rain cats and dogs <idiom> باران شدید
rain shower باران شدید
workouts ورزش شدید
workouts تمرین شدید
workouts کار شدید
workout ورزش شدید
workout کار شدید
sthenic شدید نیرومند
galloping inflation تورم شدید
high explosive سوختار شدید
high order detonation انفجار شدید
high rate discharge تخلیه شدید
hyperinflation تورم شدید
hypersensitivity حساسیت شدید
rumbustious سخت شدید
workout تمرین شدید
impetuous تند و شدید
hardest مشکل شدید
chronic شدید گرانرو
gird ضربه شدید
exquisite شدید سخت
salvoes افهاراحساسات شدید
vehemence غضب شدید
bedlam اشتباه شدید
booming رونق شدید
salvo افهاراحساسات شدید
heavies شدید پرزور
booms رونق شدید
revulsion تنفر شدید
harder مشکل شدید
hard مشکل شدید
heaviest شدید پرزور
rushing حرکت شدید
rushed حرکت شدید
slats ضربه شدید
heavy شدید پرزور
boom رونق شدید
boomed رونق شدید
heavier شدید پرزور
passion تعصب شدید
slat ضربه شدید
rush حرکت شدید
goings-over عیب جویی شدید
hyperirritable دارای حساسیت شدید
die پارو زدن شدید
nymphomania میل شدید زن بجماع
high explosive ماده منفجره شدید
paroxysmal طغیانی سخت شدید
mass casualties تلفات و ضایعات شدید
nosediving نزول شدید کردن
escalating شدید کردن یا شدن
going-over عیب جویی شدید
escalate شدید کردن یا شدن
yerk حرکت سریع و شدید
pathetic دارای احساسات شدید
violent pain درد سخت یا شدید
groundswell طغیان شدید دریا
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
strong jump جهش ابی شدید
nosedive نزول شدید یا ناگهانی
nosedive نزول شدید کردن
nosedived نزول شدید یا ناگهانی
nosedived نزول شدید کردن
nosedives نزول شدید یا ناگهانی
severely retarded عقب مانده شدید
nosedives نزول شدید کردن
nosediving نزول شدید یا ناگهانی
escalates شدید کردن یا شدن
yen تمایل رغبت شدید
hunger for data میل شدید به داده ها
impacts اصابت اثر شدید
impact اصابت اثر شدید
sterns سخت و محکم شدید
sternest سخت و محکم شدید
sterner سخت و محکم شدید
stern سخت و محکم شدید
fanatical دارای احساسات شدید
fanatic دارای احساسات شدید
escalated شدید کردن یا شدن
burst advertising شروع تبلیغات شدید
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
fanatics دارای احساسات شدید
maelstrom طوفان یا گرداب شدید
high explosive shell گلوله محترقه شدید
hyperdeflation انقباض پولی شدید
did you hurt your self a ایاهیچ اذیت شدید
torrent جریان شدید سیل وار
torrents جریان شدید سیل وار
hobby-horses کار مورد علاقهی شدید
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
hobby-horse کار مورد علاقهی شدید
earnest سنگین علاقه شدید به چیزی
hysteric دارای هیجان شدید یاهیستری
hyperesthesia حساسیت شدید در یک ناحیه بدن
anasarca ورم تقریبا شدید پشام
high explosive plastic گلوله پلاستیکی سوختار شدید
basophil میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
candescent دارای تشعشع یاگرمای شدید
high explosive antitank گلوله سوختار شدید ضد تانک
heightens شدید کردن بسط دادن
heightening شدید کردن بسط دادن
big push theory of development نظریه فشار شدید توسعه
heightened شدید کردن بسط دادن
ammonal نوعی ماده منفجره شدید
heighten شدید کردن بسط دادن
jarred اعمال شوک شدید به یک وسیله
snifter طوفان شدید وزش سخت
hyperaesthesia حخساسیت شدید در یک ناحیه بدن
jar اعمال شوک شدید به یک وسیله
jars اعمال شوک شدید به یک وسیله
upthrow بطرف بالاانداختن تحول شدید
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
heady عجول شدید مست کننده
electric حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
backlash عکس العمل سیاسی واکنش شدید
jet خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jets خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
jetted خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
surge تموج سریع برق نوسان شدید
surged تموج سریع برق نوسان شدید
surges تموج سریع برق نوسان شدید
jetting خروج شدید گاز فواره هواپیمای جت
A sharp note(reply). نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
(the) creeps <idiom> احساس تنفر ویا ترس شدید
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
passion اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
fortis دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
tantalus تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
thermal shock تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
small craft warning پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
nympholepsy جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
stenotherm موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
paranoia جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
sailing گردش ناخواسته رتورهای هلیکوپتر یا ملخ هواپیما درباد شدید
Hypergraphia [حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
fiend دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
dualism مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
eprom PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
shivering فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
storm warning پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
shiver فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
shivered فشار شدید رو به بالا با عقب دست یا ساق دست از مدافع به حریف
glares صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com