Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
lie low
<idiom>
جیم شدن ،پنهان شدن ازترس
Search result with all words
awesome
پر ازترس و بیم
to quake with fear
ازترس لرزیدن
to shrink from fear
ازترس عقب کشیدن
hair stand on end
<idiom>
سیخ شدن موها ازترس
Other Matches
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
latent
پنهان
cryptical
پنهان
veiled
پنهان
backdoor
پنهان
perdu
پنهان
cryptically
پنهان
delitescent
پنهان
jackes
پنهان
abstruse
پنهان
hidden line
خط پنهان
occult
پنهان
cryptic
پنهان
perdu or due
پنهان
benined the curtain
پنهان
ram cache
RA پنهان
perdue
پنهان
hugger mugger
پنهان
closet
پنهان کردن
booby-traps
پنهان تله
cloaked
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
booby-trapping
پنهان تله
closeting
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
secreting
پنهان کردن
absconding
پنهان شدن
closets
پنهان کردن
booby-trapped
پنهان تله
absconds
پنهان شدن
fudge
پنهان شدن
obreption
پنهان روی
fudged
پنهان شدن
fudges
پنهان شدن
fudging
پنهان شدن
booby-trap
پنهان تله
to absent oneself
پنهان شدن
abscond
پنهان شدن
absconded
پنهان شدن
booby trap
پنهان تله
cloaking
پنهان کردن
cloaks
پنهان کردن
codes
رمزهای پنهان
hidden inflation
تورم پنهان
disguised unemployment
بیکاری پنهان
hidden file
فایل پنهان
by end
قصد پنهان
hidden codes
کدهای پنهان
hickok belt
پنهان شدن
encrypt
پنهان کردن
concealable
پنهان کردنی
cryptography
پنهان شناسی
eloign
پنهان کردن
hidden line removal
حذف خط پنهان
hidden objects
اشیاء پنهان
hidden surface
سطح پنهان
hideousness
پنهان بودن
memory cache
حافظه پنهان
latescent
پنهان شونده
secretion
پنهان سازی
crypianalysis
پنهان کاری
furtive
پنهان نهانی
surreptitious
پنهان محرمانه
insconce
پنهان شدن
inapparent
ناپیدا پنهان
i hid my self
را پنهان کردم
hidden unemployment
بیکاری پنهان
disguised underemployment
کم کاری پنهان
to be in hiding
پنهان بودن
burrow
پنهان شدن
mask
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
masks
پنهان کردن
conceal
پنهان کردن
conceals
پنهان کردن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
lay low
<idiom>
پنهان کردن
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
covers
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
burrowed
پنهان شدن
burrowing
پنهان شدن
burrows
پنهان شدن
hidden
پنهان کرده
concealment
پنهان بودن
cache
پنهان کردن
caches
پنهان کردن
cover
پنهان کردن
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
to be in hiding
پنهان ماندن
to lie hid
پنهان ماندن
hide
پنهان کردن
hide
پنهان شدن
hides
پنهان کردن
hides
پنهان شدن
to keep dark
پنهان ماندن
secrete
پنهان کردن
secretes
پنهان کردن
concealed
پنهان شده
secreted
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
disguises
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
shadowing
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
shadow
پنهان کردن
dissimulate
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
dissimulated
پنهان کردن
to lie or keep close
پنهان بردن یاماندن
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
to keep secret
پنهان داشتن راز
murder will out
خون نا حق پنهان نمینماند
the criminals' lair
پنهان گاه جنایتکاران
obstructor
پوشاننده پنهان کننده
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
they took refuge in a cave
در غاری پنهان شدند
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
embeds
درزمین پنهان کردن
veil
مستوریا پنهان کردن
veils
مستوریا پنهان کردن
secretive
سری پنهان کار
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping
با پنهان تله مجهزکردن
booby-traps
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped
با پنهان تله مجهزکردن
embed
درزمین پنهان کردن
occult
از نظر پنهان کردن
darkle
در تاریکی پنهان شدن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
pocket
درجیب پنهان کردن
irony
مسخره پنهان سازی
ironies
مسخره پنهان سازی
pockets
درجیب پنهان کردن
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
becloud
زیر ابر پنهان کردن
mask
ماسک زدن پنهان کردن
masks
ماسک زدن پنهان کردن
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
hidden
فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
oubiette
زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
stalking horse
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
reveals
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
retention
زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
revealed
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveal
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway
کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
bran pie
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
pompeian
وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
synchronous
سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
scratchpad
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
pipeline
حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
What soberness conceals drunkenness reveals.
<proverb>
آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
pipelines
حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
mum's the word
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
cache memory
یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
camouflaging
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
hidden momentum of population growth
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com