English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
hit-and-run <idiom> حادثهای که راننده ماشین به بیراهه براند بدون اثری
Other Matches
chauffeured راننده ماشین
chauffeur راننده ماشین
chauffeuring راننده ماشین
chauffeurs راننده ماشین
remotely piloted هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
drones خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
phenomenal حادثهای
phenomenally حادثهای
manual انجام شده توسط اپراتور و بدون کمک ماشین
drivers راننده اتومبیل راننده ارابه
driver راننده اتومبیل راننده ارابه
byways بیراهه
byway بیراهه
trackless بیراهه
throw a curve <idiom> به بیراهه کشاندن
inaction بی اثری
inefficacity بی اثری
neutrality بی اثری
ineffectualness بی اثری
ineffectiveness بی اثری
inefficacy بی اثری
hell bent به بیراهه کشیده شده
hell-bent به بیراهه کشیده شده
bushwacking در جنگل از بیراهه رفتن
indirection غیر مستقیمی بیراهه روی
He left no trace (mark,evidence). اثری بجا نگذاشت
deferred exit انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
ineffectively بی انکه اثری داشته باشد
The thief left no cluse. دزد از خود اثری بجا نگذاشت
hidden اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
helmsmen راننده
helmsman راننده
drivers راننده
piloted راننده
driver راننده
the man at the wheel راننده
pilot راننده
motor man راننده
driving راننده
wheelsman راننده
impelent راننده
wheelman راننده
steersman راننده
pilots راننده
carter راننده گاری
drive's seat صندلی راننده
power plant پیش راننده
road hog <idiom> راننده بیابان
cabman راننده تاکسی
driver's mate شاگرد راننده
drive's cab اطاق راننده
power plants پیش راننده
assistant driver کمک راننده
drivers راننده گرداننده
trucker راننده کامیون
truckers راننده کامیون
motorman راننده موتور
bus driver راننده اتوبوس
power unit پیش راننده
driver راننده گرداننده
truckman راننده کامیون
cabbie راننده تاکسی
propulsive پیش راننده
hot shoe راننده زبردست
cabbies راننده تاکسی
cabby راننده تاکسی
bulldozerer راننده بولدوزر
taximan راننده تاکسی
locomotive engineer [American E] راننده قطار
railroad engineer [American E] راننده قطار
train operator [American E] راننده قطار
locomotive operator [British E] راننده قطار
locomotive driver [British E] راننده قطار
train driver راننده قطار
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
iceboater راننده قایق روی یخ
hackney man راننده درشکه کرایهای
pilot راننده قایق روی یخ
hackman راننده درشکه کرایهای
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
outboarder راننده قایق موتوری
piloted راننده قایق روی یخ
pilots راننده قایق روی یخ
gondolier راننده کرجی ونیزی
motor man راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
diver راننده قایق موتوری
karter راننده اتومبیل کوچک
timer وقت نگهدار هر راننده
gondoliers راننده کرجی ونیزی
timers وقت نگهدار هر راننده
pick off رد شدن از راننده دیگر
catch driver راننده اجیر ارابه
repellents راننده بیزار کننده
repellent راننده بیزار کننده
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
piloted خلبان هواپیما راننده کشتی
pilots خلبان هواپیما راننده کشتی
provisional driver راننده تازه کار ارابه
puntist راننده کرجی نام دارد
cockpits محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
cockpit محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
fly man راننده درشکه تک اسبه کرایهای
pilot خلبان هواپیما راننده کشتی
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
corner crew متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
road hog راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
pole sitter راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
The driver coaxed his bus through the snow. راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
drafting راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
sidecar جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
solocross مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
protest flag پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
set down معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
sidecars جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
side car جای اضافی چرخ داردرپهلوی راننده موتور سیکلت سایدکار
predicted log racing مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
fitcall finding پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
understeer تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
driver چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cab اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
drivers چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cabs اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
staging light چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
warm gas thruster جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
cab جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
cabs جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
runner ماشین چی
pressmen ماشین چی
mill ماشین
mills ماشین
pressman ماشین چی
machanist ماشین چی
machine ماشین
plants ماشین
machines ماشین
automaton ماشین
machined ماشین
plant ماشین
automatons ماشین
motor ماشین
freeze-up ماشین
mechanisms ماشین
apparatus ماشین
wheel رل ماشین
wheeling رل ماشین
engine ماشین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com