Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
Other Matches
charactristic curve
نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
center of thrust
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
fire coordination line
خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
military services
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
positive externalities
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
demarkation line
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
exterior angle
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
foreign exchange
پول خارجی ارز خارجی
outwork
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
wilson
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
terminate
تمام شدن تمام کردن
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
armed services
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
opposing forces
نیروهای متخاصم
army of occupation
نیروهای اشغالی
frontalier
نیروهای مرزی
blue forces
نیروهای خودی
naval forces
نیروهای دریایی
market forces
نیروهای بازار
enemy forces
نیروهای دشمن
irregular forces
نیروهای چریکی
irregular forces
نیروهای نامنطم
component forces
نیروهای مولفه
lateral forces
نیروهای عرضی
army forces
نیروهای زمینی
nuclear forces
نیروهای هستهای
friendly forces
نیروهای خودی
services
نیروهای مسلح
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
blue forces
نیروهای ابی
political forces
نیروهای سیاسی
armed forces
نیروهای مسلح
garrison forces
نیروهای پادگانی
combined forces
نیروهای مرکب
battalion
نیروهای ارتشی
forces of production
نیروهای تولید
screening forces
نیروهای پاسیور
battalions
نیروهای ارتشی
combat forces
نیروهای رزمی
services
نیروهای سه گانه
irregular
نیروهای نامنطم
ground forces
نیروهای زمینی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
action
اشغال نیروهای جنگی
landing forces
نیروهای پیاده شونده
van der waals forces
نیروهای وان در والس
restraining forces
نیروهای مهار کننده
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
actions
اشغال نیروهای جنگی
assigned forces
نیروهای زیر امر
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
castrum
[کمپ نیروهای رومی]
fundamental interactions
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
paramilitary
نیروهای شبه نظامی
paramilitaries
نیروهای شبه نظامی
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
international date line
خط تقسیم نیروهای بین المللی
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
joint
مشترک بین نیروهای مسلح
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
residual force
نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
counter vailing power
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
joint exercise
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
international peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
diffraction loading
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
opposing
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
m day force
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
operating force
نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
group dynamics
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
to rally scattered troops
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
joint operations
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
monroe effect
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
national infrastructure
سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
jan grid
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
outgrwth
حاصل
resume
حاصل
resumed
حاصل
infertile
بی حاصل
resumes
حاصل
resuming
حاصل
outgrowth
حاصل
bleak
<adj.>
بی حاصل
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
بی حاصل
perquisites
حاصل
perquisite
حاصل
desolate
<adj.>
بی حاصل
barren
<adj.>
بی حاصل
yield
حاصل
yielded
حاصل
yields
حاصل
outcome
حاصل
outcomes
حاصل
deserted
<adj.>
بی حاصل
unutilized
بی حاصل
payoffs
حاصل
payoff
حاصل
products
حاصل
resulting
حاصل
result
حاصل
adnate
حاصل
resulted
حاصل
nonproductive
بی حاصل
upshot
حاصل
fruitage
حاصل
product
حاصل
unfruitful
بی حاصل
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
yielded
محصول حاصل
pinguid
حاصل خیز
totalling
حاصل جمع
product
حاصل ضرب
totals
حاصل جمع
growth
اثر حاصل
product
حاصل حاصلضرب
yield
محصول حاصل
products
حاصل حاصلضرب
heir
ارث بر حاصل
yields
محصول حاصل
products
حاصل ضرب
totalled
حاصل جمع
growths
اثر حاصل
acquire
حاصل کردن
steam fog
مه حاصل از بخار اب
emblements
حاصل زمین
affords
حاصل کردن
affording
حاصل کردن
afforded
حاصل کردن
afford
حاصل کردن
fatten
حاصل خیزکردن
fattens
حاصل خیزکردن
fattened
حاصل خیزکردن
nonproductive labor
کار بی حاصل
karma
حاصل کردارانسان
sums
حاصل جمع
yielder
حاصل دهنده
to be derived
حاصل شدن
partial products
حاصل ضربهای جز
barren
بی ثمر بی حاصل
paper blockade
محاصره بی حاصل
production
حاصل دادن
cabonic
حاصل از کربن
redemption yield
حاصل بازخرید
proceeds
حاصل فروش
productions
حاصل دادن
sum
حاصل جمع
productive
مولد پر حاصل
totaling
حاصل جمع
totaled
حاصل جمع
get
حاصل کردن
amount
حاصل جمع
gets
حاصل کردن
getting
حاصل کردن
negotiation result
حاصل مذاکرات
negotiation outcome
حاصل مذاکرات
result of the negotiations
حاصل مذاکرات
earning yield
حاصل عواید
amount
کل
[حاصل جمع]
throughput
حاصل کار
feracious
حاصل خیز
feracity
حاصل خیزی
gleby
حاصل خیز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com