Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
out put
حاصل کار قدرت خروجی دستگاه
Other Matches
motor output
قدرت خروجی موتور
low power microphone
میکروفن با قدرت خروجی کم
amplification
نرخ قدرت سیگنال خروجی به ورودی
payouts
قدرت کار دستگاه
payout
قدرت کار دستگاه
volumes
قدرت دستگاه مخابراتی
volume
قدرت دستگاه مخابراتی
output device
دستگاه خروجی
ergograph
دستگاه سنجش قدرت کارعضلانی
input output device
دستگاه ورودی و خروجی
graphic output device
دستگاه خروجی گرافیکی
inputted
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
image degradation
کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
input
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
zymoscope
دستگاه اندازه گیری قدرت تخمیر
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
input/output device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
ink jet printer
دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device handler
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
drivers
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
queued
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
inequivalence
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
equivalence
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
NEQ
تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
near letter quality
خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
flip-flopping
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
input output processor
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
unutilized
بی حاصل
products
حاصل
yielded
حاصل
yields
حاصل
adnate
حاصل
product
حاصل
resulting
حاصل
perquisites
حاصل
outcomes
حاصل
outcome
حاصل
upshot
حاصل
resume
حاصل
resumed
حاصل
resuming
حاصل
unfruitful
بی حاصل
payoffs
حاصل
resulted
حاصل
result
حاصل
yield
حاصل
infertile
بی حاصل
perquisite
حاصل
payoff
حاصل
outgrowth
حاصل
resumes
حاصل
desolate
<adj.>
بی حاصل
outgrwth
حاصل
fruitage
حاصل
barren
<adj.>
بی حاصل
nonproductive
بی حاصل
deserted
<adj.>
بی حاصل
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
بی حاصل
bleak
<adj.>
بی حاصل
gleby
حاصل خیز
production
حاصل دادن
throughput
حاصل کار
product
حاصل حاصلضرب
get
حاصل کردن
productions
حاصل دادن
amount
حاصل جمع
feracity
حاصل خیزی
products
حاصل ضرب
products
حاصل حاصلضرب
foodful
حاصل خیز
gets
حاصل کردن
sum
حاصل جمع
afford
حاصل کردن
amount
کل
[حاصل جمع]
barren
بی ثمر بی حاصل
steam fog
مه حاصل از بخار اب
fatten
حاصل خیزکردن
nonproductive labor
کار بی حاصل
fattened
حاصل خیزکردن
affords
حاصل کردن
affording
حاصل کردن
heir
ارث بر حاصل
fattens
حاصل خیزکردن
sum
کل
[حاصل جمع]
getting
حاصل کردن
sums
حاصل جمع
total
کل
[حاصل جمع]
karma
حاصل کردارانسان
to be derived
حاصل شدن
acquire
حاصل کردن
afforded
حاصل کردن
redemption yield
حاصل بازخرید
total
حاصل جمع
emblements
حاصل زمین
totaled
حاصل جمع
cabonic
حاصل از کربن
totaling
حاصل جمع
totalled
حاصل جمع
totalling
حاصل جمع
totals
حاصل جمع
yielded
محصول حاصل
earning yield
حاصل عواید
yielder
حاصل دهنده
yield
محصول حاصل
pinguid
حاصل خیز
yields
محصول حاصل
growth
اثر حاصل
growths
اثر حاصل
proceeds
حاصل فروش
paper blockade
محاصره بی حاصل
product
حاصل ضرب
result of the negotiations
حاصل مذاکرات
negotiation outcome
حاصل مذاکرات
feracious
حاصل خیز
productive
مولد پر حاصل
negotiation result
حاصل مذاکرات
partial products
حاصل ضربهای جز
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
spume
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
lysate
حاصل تجزیه سلولی
sterilized
بی بار یا بی حاصل کردن
sea foam
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
ocean foam
کف آب
[کف حاصل از برخورد آب با چیزی]
sterilize
بی بار یا بی حاصل کردن
acquiring
حاصل کردن اندوختن
partial sum
حاصل جمع جزئی
sterilizes
بی بار یا بی حاصل کردن
go to rack and ruin
<idiom>
نتیجه بد حاصل کردن
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
deflationary gap
فاصله حاصل از رکود
sterilizing
بی بار یا بی حاصل کردن
bead
دانههای حاصل ازجوشکاری
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
beads
دانههای حاصل ازجوشکاری
sterilising
بی بار یا بی حاصل کردن
sterilises
بی بار یا بی حاصل کردن
earth pressure
فشار حاصل از خاک
phantasm
حاصل خیال ووهم
gains from trade
منافع حاصل از تجارت
capital bonus
سود حاصل از سرمایه
hot shorteness
شکنندگی حاصل از گرما
overcrop
زیاد حاصل برداشتن از
aftercrop
حاصل دوم باره
entrance loss
افت حاصل از اصطکاک
wave pressure
فشار حاصل از موج
come to an agreement
توافق حاصل کردن
sheer
انحراف حاصل کردن
sterilised
بی بار یا بی حاصل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com