Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
long term memory
حافطه دراز مدت
Other Matches
soricine
موش پوزه دراز شبیه موش پوزه دراز
to piece out
دراز
longest
دراز
longer
دراز
longed
دراز
long-
دراز
longs
دراز
toom
دراز
longish
دراز
oblongated
دراز
to be prolonged
دراز
lengthy
دراز
prolix
دراز
verbose
دراز
longheaded
دراز سر
long
دراز
long headed
سر دراز
to eke out
دراز
oblongs
دراز
lengthwise
دراز
dolichomorphic
دراز تن
macro
دراز
linear
دراز
oblong
دراز
snipes
نوک دراز
snipe
نوک دراز
sniped
نوک دراز
lengthens
دراز کردن
prolixity
دراز نویسی
lengthens
دراز شدن
sniping
نوک دراز
pintail
اردک دم دراز
lengthening
دراز شدن
lengthened
دراز شدن
lengthen
دراز شدن
lengthen
دراز کردن
elongating
دراز شدن
elongating
دراز کردن
elongates
دراز شدن
elongates
دراز کردن
elongate
دراز شدن
elongate
دراز کردن
lengthening
دراز کردن
lengthened
دراز کردن
long term
دراز مدت
long shunt
شنت دراز
long run
دراز مدت
long range
دراز مدت
long necked
گردن دراز
lantern jawed
چانه دراز
long eared
گوش دراز
long bone
استخوانهای دراز
ileum
روده دراز
inductile
دراز نشو
long billed
نوک دراز
long bill
نوک دراز
long wind
دراز نفسی
oblonated
دراز :درازنا
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
morella cherry
گیلاس دم دراز
elongation
دراز شدگی
proboscis
پوزه دراز
proboscises
پوزه دراز
at full length
دراز کشیده
blue moon
زمان دراز
longhead
کله دراز
codlin
یکجورسیب دراز
codling
یکجورسیب دراز
couchant
دراز کشیده
longeval
دراز عمر
lanternjaws
چانه دراز
weedy
دراز و باریک
long winded
دراز نفس
long-winded
دراز نفس
drag on
<idiom>
دراز کردن
long-time
دراز مدت
long life
عمر دراز
long-life
عمر دراز
long-drawn-out
دور و دراز
verbalization
دراز گویی
far fetched
دور و دراز
far-fetched
دور و دراز
longer-term
دراز مدت
long-term
دراز مدت
long term
<adj.>
دراز مدت
wader
مرغ دراز پا
string
چسبناک دراز
long run
[American E]
<adj.>
دراز مدت
in the long run
در دراز مدت
to stretch out
دراز کردن
oblongs
دراز پهنا
oblong
دراز پهنا
stretches
دراز کردن
stretched
دراز کردن
stretch
دراز کردن
protract
دراز کردن
lanky
دراز وباریک
longevity
دراز عمری
prolongate
دراز کردن
extend
دراز کردن
narrowest
دراز وباریک
narrow
دراز وباریک
narrowed
دراز وباریک
gangling
طولانی و دراز
narrower
دراز وباریک
streek
دراز کردن
scoldpaceous
مانند نوک دراز
paidle
یکجوربیل دسته دراز
lanternjaws
ارواره دراز و لاغر
long necked flask
بالن گردن دراز
porrect
دراز کردن جلوگذاردن
long horned grasshopper
ملخ شاخک دراز
prolate
دوک وار دراز
reach
دراز کردن دست
proboscis monley
بوزینه دراز بینی
tractile
لوله شو دراز شدنی
rangy
ولگرد پا دراز و لاغر
longhorn
گوسفند شاخ دراز
longhorn
گاو شاخ دراز
longicorn
دارای شاخک دراز
tusk
دندان دراز وتیز
daddy-long-legs
بابا لنگ دراز
mygale
موش پوزه دراز
orangoutang
بوزینه دست دراز
to make old bones
عمر دراز کردن
secular trend
روند دراز مدت
scolopax
جنس نوک دراز
longevous
دارای عمر دراز
orangutan
بوزینه دست دراز
ringtail
تلیله نوک دراز
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
kick around
<idiom>
دراطراف دراز کشیدن
to live a long life
عمر دراز کردن
long lived
دارای عمر دراز
tirade
سخنرانی دراز وشدیداللحن
tirades
سخنرانی دراز وشدیداللحن
spindles
دراز و باریک شدن
spindle
دراز و باریک شدن
orang-outang
یکجوربوزینه دراز دست
tusks
دندان دراز وتیز
mongooses
میمون پوزه دراز
longer-term
دوره دراز مدت
toboggan
سورتمه دراز و باریک
toboggans
سورتمه دراز و باریک
chaise longue
نوعی نیمکت دراز
chaises longues
نوعی نیمکت دراز
verbose
دراز نویس درازگو
long lived
دراز عمر معمر
abusive
ناسزاوار زبان دراز
long-lived
دارای عمر دراز
long-lived
دراز عمر معمر
mongoose
میمون پوزه دراز
windbags
نطاق روده دراز
windbag
نطاق روده دراز
chatterboxes
ادم روده دراز
chatterbox
ادم روده دراز
weed
دراز و لاغر پوشاک
long-term
دوره دراز مدت
verbosity
دراز نویسی پرگویی
repose
دراز کشیدن غنودن
ileac
وابسته به روده دراز
hatchet face
صورت دراز وباریک
weeding
دراز و لاغر پوشاک
interminably
بطور بسیار دراز
johnboat
قایق دراز و باریک
ileitis
اماس روده دراز
godwit
نوک دراز ابی
grallatorial
وابسته به دراز پایان
gibbon
میمون دراز دست
ileal
وابسته به روده دراز
extended pole piece
قطبک دراز شده
gibbons
میمون دراز دست
orang-outans
یکجوربوزینه دراز دست
orang-outangs
یکجوربوزینه دراز دست
deferred liability
دیون دراز مدت
full bottomed
دارای دنباله دراز
weeded
دراز و لاغر پوشاک
orang outang
یکجوربوزینه دراز دست
prolix
خسته کننده روده دراز
to reach down
سوی پائین دراز کردن
interminable
تمام نشدنی بسیار دراز
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
Stretch your legs according to your coverlet .
<proverb>
پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
sesquipedalian
معتاد به استعمال لغات دراز
basilica
کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilicas
کلیساهایی که سالن دراز دارند
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
phalarope
مرغ ساحلی نوک دراز
backstraight
قسمت دراز و مستقیم پیست
wands
هدف باریک و دراز چوبی
wand
هدف باریک و دراز چوبی
elongating
دراز کردن امتداد دادن
rectangle
چهار گوش دراز مستطیل
rectangles
چهار گوش دراز مستطیل
pope head
جاروب گردیا دسته دراز
elongates
دراز کردن امتداد دادن
paroquet
یکجور طوطی کوچک دم دراز
pitpan
یکجور کرجی دراز و ته پهن
elongate
دراز کردن امتداد دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com