Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
auxiliary storage
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
Other Matches
auxiliary memory
حافظه کمکی
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
drum sorting
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
auxiliary machinery
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
storage
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
volatile memory
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
bubble memory
روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
swops
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopping
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swap
فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
CDs
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CD
DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
commoners
فضای حافظه یا ذخیره سازی که توسط بیشتر از یک برنامه استفاده میشود
scanners
فضای حافظه برای ذخیره سازی تصویرکه اسکن شده است
commonest
فضای حافظه یا ذخیره سازی که توسط بیشتر از یک برنامه استفاده میشود
common
فضای حافظه یا ذخیره سازی که توسط بیشتر از یک برنامه استفاده میشود
scanner
فضای حافظه برای ذخیره سازی تصویرکه اسکن شده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
frame
بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
dasd
رسانه ذخیره سازی که محلهای حافظه اش مستقیماگ قابل خواندن یا نوشتن است
cores
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
core
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
non volatile
رسانه ذخیره سازی یا حافظه که داده را برمی گرداند حتی وقتی که برق قط ع شود
input
فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
buffer
فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
secondary
کمکی
auxiliary
کمکی
ancillary
کمکی
subsidiary
کمکی
supplementary
کمکی
auxiliaries
کمکی
subsidiaries
کمکی
areas
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
utilitu program
برنامه کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
auxiliary electrode
الکترود کمکی
auxiliary rotor
رتور کمکی
auxiliary operatich
عمل کمکی
auxiliary storage
انبار کمکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
by pass valve
شیر کمکی
sabot
خرج کمکی
auxiliary memory
حافظ کمکی
remedial measure
اندازه کمکی
auxiliary forces
قوای کمکی
relieving tackle
تاکل کمکی
auxiliary landing field
فرودگاه کمکی
auxiliary ego
خود کمکی
reserve accumulator
انباره کمکی
relieving arch
طاق کمکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
split pole motor
موتور کمکی
prony motor
موتور کمکی
auxiliary view
نمای کمکی
auxiliaries
امدادی کمکی
communicating pole
قطب کمکی
back up frequency
فرکانس کمکی
accommodator
کارگر کمکی
auxiliary
امدادی کمکی
coprocessor
پردازنده کمکی
accessory
لوازم کمکی
commutating pole
قطب کمکی
interpoles
قطبهای کمکی
slack variable
متغیر کمکی
interpole
قطب کمکی
operating supplies
مواد کمکی
auxiliary operation
عمل کمکی
auxiliary target
نقطه کمکی
artificial aids
وسایل کمکی
booster magneto
دینام کمکی
intermediate grid
شبکه کمکی
boostes pump
پمپ کمکی
auxiliary storage
انباره کمکی
boostes transformer
ترانسفورماتور کمکی
booster pump
پمپ کمکی
auxiliary base line
باز کمکی
user interface
میانجی کمکی
artificial antenna
انتن کمکی
dummy antenna
انتن کمکی
auxiliary target
هدف کمکی
auxiliary charger
شارژکننده کمکی
EDO memory
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
guiding
عضلات کمکی مجاور
interpole motor
موتور با قطب کمکی
table utility
برنامه کمکی جدولی
lee helm
سکان کمکی ناو
backup utility
برنامه کمکی پشتیبان
auxiliary power unit
واحد قدرت کمکی
willed
فعل کمکی "خواهم "
will
فعل کمکی "خواهم "
sabot
خرج موشکی کمکی
layshaft
محور دندانه کمکی
back end processor
پردازنده کمکی تک منظوره
mace utilities
برنامه کمکی میس
undelete utility
برنامه کمکی احیاء
kedge anchor
لنگر کمکی ناو
wills
فعل کمکی "خواهم "
igniter pad
کیسه خرج کمکی
auxiliary flight surfaces
سطوح پرواز کمکی
pitman
عضو گروه کمکی
dozzle
مخزن کمکی تغذیه
afforce
نیروی کمکی فرستادن به
downloading utility
برنامه کمکی استقرار
aided
کمک وسایل کمکی
aid
کمک وسایل کمکی
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
I can't help it.
<idiom>
من نمیتونم کمکی کنم.
aiding
کمک وسایل کمکی
astrocyteo
نوعی یاخته کمکی
accessory cells
یاخته های کمکی
navigational grid
شبکه کمکی ناوبری
norton utilities
برنامههای کمکی نورتن
visual aids
ابزارهای کمکی دیداری
commutating pole converter
تبدیل گر قطب کمکی
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
I'm glad I could help.
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
boot
پوشش کمکی روی سم اسب
outline utility
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
file transfer utility
برنامه کمکی انتقال فایل
ingot feeder head
مخزن کمکی تغذیه شمش
communicating pole winding
سیم پیچی قطب کمکی
I'm really not responsible for it.
<idiom>
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
build-ups
نیروی کمکی تقویت نیروها
build up
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up
نیروی کمکی تقویت نیروها
audiovisual aids
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
frapping lines
طناب تعادل کمکی ناو
file conversion utility
برنامه کمکی تبدیل فایل
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
My hands are tied.
<idiom>
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
screen saver utility
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
bowsight
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
banderillero
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
snapshot
1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshots
1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
air traffic control radar system
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
pickup man
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
comment
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
help
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
commenting
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helped
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
commented
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
addresses
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
writes
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commonest
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commoners
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
augmentation
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
heading select feature
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
blue key
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
registering
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
registers
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
register
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com