English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
Now I am going to tell you something. حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
Other Matches
retour sans protet اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
dimensioning تعریف اندازه چیزی
to recount something to someone [formal] برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
defaulted در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
drawer محال علیه برات برات کش
drawers محال علیه برات برات کش
forth از حالا
now حالا
seeing that حالا که
not yet <adv.> نه تا حالا
till now تا حالا
from now on <adv.> از حالا به بعد
henceforth <adv.> از حالا به بعد
even now حالا حتی
henceforward <adv.> از حالا به بعد
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
Let us suppose ... حالا فرض کنیم که ...
Now I understand! حالا متوجه شدم!
Right now . همین الان ( حالا)
My turn! حالا نوبت منه!
Now, where should we go to? حالا به کجا برویم؟
just <adv.> <idiom> حالا [اصطلاح روزمره]
simply <adv.> <idiom> حالا [اصطلاح روزمره]
Not to mention the fact that … حالا بگذریم از اینکه...
Now I'm back to normal. حالا به حالت عادی برگشتم.
simply <adv.> <idiom> حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
Please turn left now. لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
That's the end of that! این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
It's all over now! این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
Now he gets the point! <idiom> دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
just <adv.> <idiom> حالا دیگه [اصطلاح روزمره]
That's (just) the way things are. موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
I'll get there when I get there. <proverb> حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
So that is what it is ! So I see! آها پ؟ بگه ! ( حالا تازه می فهمم )
That's (just) the way it [life] goes. زندگی حالا اینطوریه. [اصطلاح روزمره]
Supposing we do not succeedd, then waht? حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
what have you [ gone and] done now! حالا دیگه چه فوزولی [شیطنتی] کردی!
He is like that. او [مرد] حالا اینطوریه. [چکارش می شه کرد]
That's just the way it is. این حالا [دیگه] اینطوری است.
There has as yet been no confirmation. تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
Boys will be boys. پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
Lets suppose the news is true . حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
Now, of all times! از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
We've never had it so good. <idiom> وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
Does it have to be today (of all days)? این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
What have you been up to this time? حالا دیگر چه کار کردی ؟ [کاری خطا یا فضولی]
bill of e. برات
bill of exchange برات
drawer برات کش
drawers برات کش
drafts برات
drafted برات
bill exchange برات
bill of exgchange برات
cheques برات
cheque برات
honored برات
bill برات
bills برات
honoring برات
honors برات
draft برات
honours برات
honouring برات
honoured برات
honour برات
Well, now everyone's here, we can begin. خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
trade acceptance برات قبولی
enfacement رونویسی برات
kites برات دوستانه
kites برات صوری
kite برات دوستانه
currency of a bill مدت برات
exequatur برات قونسول
retired draft لاشه برات
foreign bill برات ارزی
papers سفته برات
papering سفته برات
papered سفته برات
due bill برات پرداختنی
drawn on برات کشیدن
drawer of a bill of exchange برات دهنده
re draft برات رجوعی
kite برات صوری
re exchange برات رجوعی
dishoner نکول برات
draft برات سفته
draft at sight برات به رویت
draft at sight برات دیداری
drawee برات گیر
usance bill برات به وعده
paper سفته برات
foreign bill برات خارجی
drafted برات کشی
drafted برات سفته
drafts حواله برات
drafts برات کشی
drafts برات سفته
sight draft برات دیداری
sight draft برات به رویت
sight bill برات دیداری
short bill برات کم مدت
drafted حواله برات
dishonored نکول برات
dishonoring نکول برات
dishonours نکول برات
dishonouring نکول برات
dishonoured نکول برات
honor پذیرفتن برات
indorsee برات گیر
dishonour نکول برات
premium صرف برات
premiums صرف برات
draft حواله برات
draft برات کشی
dishonors نکول برات
make a draft for برات کردن
re draft برات رجوعی
bill pay able at sight برات دیداری
drawer کشنده برات یا چک
bank draft برات بانکی
bankbill برات بانک
bill broker دلال برات
bill exchange برات بازرگانی
drawer برات گیر
on sight bill of exchange برات عندالمطالبه
draws برات کشیدن
bill of exchange برات ارزی
holders دارنده برات
draw برات کشیدن
holder دارنده برات
bill pay able at sight برات رویت
accommodation acceptance برات دوستانه
drawers برات دهنده
cambist دلال برات
accommodation bill برات دوستانه
clean bill برات ساده
bill of exchange برات مبادلهای
agiotage دلالی برات
drawers کشنده برات یا چک
drawers برات گیر
bank bill برات بانک
drawer برات دهنده
time draft برات مدت دار
blank endorsement برات سفید مهر
first of exchange نسخه اصلی برات
usance برات وعده دار
draft at tenor برات مدت دار
overdue draft برات سررسید گذشته
bill payable برات قابل پرداخت
drawers برات دهنده محیل
sight draft برات یا حواله دیداری
drawer برات دهنده محیل
discount برات را نزول کردن
on sight bill of exchange برات برویت یا دیداری
discounted برات را نزول کردن
days sight draft برات دیداری 06 روزه
discounting برات را نزول کردن
bill time draft برات وسفته موجل
discount with تنزیل کردن برات
discounts برات را نزول کردن
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
enface در روی برات نوشتن یامهرزدن
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
draw on عهده کسی برات کشیدن
the bill is undue وعده برات نرسیده است
bills payable برات های پرداخت کردنی
when does the bill fall due ? سررسید برات چه موقعی است
short bills سفته یا برات کوتاه مدت
date on which a bill falls due موعد پرداخت برات یا سفته
when will that bill fall due ? سررسید پرداخت ان برات کی است
I felt it it in my bones. I had a hunch. بدلم برات شده بود
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
definiens تعریف
portrayals تعریف
portrayal تعریف
qualities تعریف
definition تعریف
compliment تعریف
definitions تعریف
extolment تعریف
quality تعریف
explanations تعریف
comkplimentarily با تعریف
compliments تعریف
explanation تعریف
cell definition تعریف سل
complimenting تعریف
descriptions تعریف
circumscription تعریف
description تعریف
complimented تعریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com