English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
domesticity حالت اهلی
Other Matches
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
tamed اهلی
native اهلی
natives اهلی
domesticated اهلی
domestic اهلی
tame اهلی
tamer اهلی
tames اهلی
taming اهلی
tamest اهلی
domesticate اهلی کردن
livestock چارپایان اهلی
domesticating اهلی کردن
domesticates اهلی کردن
fox terrier نوعی سگ اهلی
semidomesticated نیمه اهلی
domesticated اهلی شده
tamely بطور اهلی
live stock چارپایان اهلی
naturalized اهلی شده
domestic animals حیوانات اهلی
domestication اهلی سازی
Aborigine اهلی قدیم
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
farm پرورشگاه حیوانات اهلی
farmed پرورشگاه حیوانات اهلی
farms پرورشگاه حیوانات اهلی
domestically بطور خانوادگی و اهلی
petted حیوان اهلی منزل
pet حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
animal husband پرورش جانوران اهلی
privilegium حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
water buffalo گاو میش اهلی شده اسیایی
thremmatology علم پرورش گیاهان وجانوران اهلی
zootechnics فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechny فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
manx cat گربه اهلی موکوتاه ودم کوتاه
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
rabbitry محل پرورش خرگوش اهلی پرورش خرگوش
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
glass eyed بی حالت
tempers حالت
febricity حالت تب
queasiness حالت قی
expressions حالت
expression حالت
feverishness حالت تب
manner حالت
pyreticosis حالت تب
tempered حالت
disposition حالت
postured حالت
situations حالت
attitudes حالت
situation حالت
postures حالت
self حالت
posturing حالت
cases حالت
case حالت
state حالت
temper حالت
posture حالت
idiocrasy حالت
fettle حالت
stated حالت
states حالت
stating حالت
state- حالت
line condition حالت خط
grain حالت
stance حالت
temperament حالت
temperaments حالت
stances حالت
mood حالت
moods حالت
phases حالت
phase حالت
makes حالت
predicaments حالت
predicament حالت
unexpressive بی حالت
status حالت
attitude حالت
ill conditioned بد حالت
phased حالت
if حالت
condition حالت
estate حالت
estates حالت
make حالت
gas phase حالت گازی
ignition condition حالت احتراق
humanness حالت انسانیت
vitreus state حالت شیشهای
isopiestic حالت فشارمتعادل
idle position حالت سکون
jussive حالت امری
idiocrasy حالت مخصوص
fugitiveness حالت شخص
kashrut حالت جواز
kashruth حالت جواز
in a state of depression در حالت افسردگی
glassy state حالت شیشهای
i.c. حالت اولیه
input mode حالت ورودی
iciness حالت یخی
incipincy حالت نخستین
initial state حالت اغازی
inactive status حالت انتساب
incipience حالت نخستین
heat proof quality حالت نسوزی
hang over حالت خماری
grittiness حالت شنی
insert mode حالت درج
goutiness حالت نقرسی
in form خوش حالت
ground state حالت پایه
free wheeling حالت خلاصی
thirstily با حالت تشنگی
amentia حالت هذیان
answer mode حالت جواب
answer mode حالت پاسخ
antisepsis حالت ضد عفونی
arborescence حالت شاخهای
atilt با حالت حمله
automatism حالت خودکاری
balanced state حالت تعادل
balanced state حالت متوازن
balanced state حالت متعادل
balminess حالت مرهمی
borderline state حالت مرزی
burst mode حالت پیوسته
childishness حالت بچگی
affectivity حالت عاطفی
affectedly با حالت بخودگرفته
possessive حالت اضافه
possessives حالت اضافه
fluidity حالت مایعی
resilience حالت ارتجاعی
crudely در حالت خامی
nervousness حالت عصبانی
defensively با حالت تدافع
defensively حالت دفاعی
defensive حالت تدافع
genitive حالت اضافه
sulkily با حالت قهر
accusative حالت مفعولی
accidentalness حالت اتفاقی
acedia حالت خ-لسه
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
circuit opening حالت مدارباز
circumstantiality حالت وکیفیت
colloidal state حالت کلوییدی
drowsihead حالت نیمخواب
eburnation حالت عاجی
eigenstate حالت انرژی
energy state حالت انرژی
equation of state معادله حالت
equilibrium state حالت تعادل
erectness حالت عمودی
exceptional case حالت استثنایی
excited state حالت برانگیخته
expressive eyes چشمان با حالت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com