Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
subalternation
حالت تبعی
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
subordinated
تبعی
subordinate
تبعی
subordinates
تبعی
subordinating
تبعی
subordinative
تبعی
consequential loss
زیان تبعی
accessory punishment
مجازات تبعی
consequential damages
خسارت تبعی
subdominant
تابع تبعی
corollary discharge
تخلیه تبعی
corollary
اصل تبعی
corollaries
اصل تبعی
incidental effect
اثر تبعی
underplot
یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش توط ئه
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
expressions
حالت
make
حالت
manner
حالت
disposition
حالت
makes
حالت
attitudes
حالت
expression
حالت
predicaments
حالت
predicament
حالت
estate
حالت
estates
حالت
line condition
حالت خط
cases
حالت
ill conditioned
بد حالت
case
حالت
if
حالت
fettle
حالت
stance
حالت
glass eyed
بی حالت
postured
حالت
temper
حالت
tempered
حالت
tempers
حالت
postures
حالت
feverishness
حالت تب
febricity
حالت تب
situation
حالت
situations
حالت
attitude
حالت
idiocrasy
حالت
pyreticosis
حالت تب
queasiness
حالت قی
posture
حالت
posturing
حالت
stating
حالت
stated
حالت
self
حالت
state
حالت
states
حالت
moods
حالت
condition
حالت
phases
حالت
phase
حالت
mood
حالت
state-
حالت
stances
حالت
temperaments
حالت
phased
حالت
grain
حالت
temperament
حالت
status
حالت
unexpressive
بی حالت
i.c.
حالت اولیه
logical state
حالت یک منطقی
iciness
حالت یخی
possessives
حالت اضافه
linearity
حالت طولی
acedia
حالت خ-لسه
humanness
حالت انسانیت
thirstily
با حالت تشنگی
locative
حالت مکانی
liquid state
حالت مایع
grittiness
حالت شنی
ground state
حالت پایه
dative
حالت برایی
possessive
حالت اضافه
hang over
حالت خماری
heat proof quality
حالت نسوزی
domesticity
حالت اهلی
fluidity
حالت مایعی
ignition condition
حالت احتراق
resilience
حالت ارتجاعی
crudely
در حالت خامی
in a state of depression
در حالت افسردگی
nervousness
حالت عصبانی
in form
خوش حالت
inactive status
حالت انتساب
defensively
حالت دفاعی
incipience
حالت نخستین
defensively
با حالت تدافع
idle position
حالت سکون
input mode
حالت ورودی
jussive
حالت امری
limit state
حالت حدی
lethargically
با حالت سبات
kashruth
حالت جواز
kashrut
حالت جواز
incipincy
حالت نخستین
idiocrasy
حالت مخصوص
isopiestic
حالت فشارمتعادل
insert mode
حالت درج
initial state
حالت اغازی
colloidal state
حالت کلوییدی
deplorble condltion
حالت زار
balanced state
حالت متعادل
balanced state
حالت متوازن
balanced state
حالت تعادل
milkiness
حالت شیری
doubtfulness
حالت تردید
automatism
حالت خودکاری
doughiness
حالت خمیری
atilt
با حالت حمله
downiness
حالت کرکی
arborescence
حالت شاخهای
drinking bout
حالت مستی
antisepsis
حالت ضد عفونی
balminess
حالت مرهمی
deliverable state
در حالت تحویل
command mode
حالت فرماندهی
conjugality
حالت زناشویی
circumstantiality
حالت وکیفیت
circuit opening
حالت مدارباز
continuum state
حالت پیوستار
conversational mode
حالت محاورهای
childishness
حالت بچگی
chararcter mode
حالت دخشهای
corresponding state
حالت متنافر
counterpoise
حالت تعادل
creaminess
حالت سرشیری
burst mode
حالت پیوسته
deadness
حالت مرده
borderline state
حالت مرزی
drive state
حالت سائقی
drowsihead
حالت نیمخواب
eburnation
حالت عاجی
feminineness
حالت زنانه
feminity
حالت زنانه
final state
حالت پایانی
accidentalness
حالت اتفاقی
free wheeling
حالت خلاصی
fugitiveness
حالت شخص
gas phase
حالت گازی
glassy state
حالت شیشهای
accusative
حالت مفعولی
vitreus state
حالت شیشهای
goutiness
حالت نقرسی
sulkily
با حالت قهر
genitive
حالت اضافه
adrenergic reponse state
حالت پر ادرنالینی
affectedly
با حالت بخودگرفته
answer mode
حالت پاسخ
eigenstate
حالت انرژی
energy state
حالت انرژی
equation of state
معادله حالت
answer mode
حالت جواب
equilibrium state
حالت تعادل
erectness
حالت عمودی
exceptional case
حالت استثنایی
excited state
حالت برانگیخته
expressive eyes
چشمان با حالت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com