English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
Other Matches
queasily با حالت تهوع
queasiness حالت تهوع
nausea حالت تهوع
sickness حالت تهوع
qualms حالت تهوع
qualm حالت تهوع
sicknesses حالت تهوع
nauseate حالت تهوع دست دادن
nauseated حالت تهوع دست دادن
nauseates حالت تهوع دست دادن
mawkish حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
sick headache تهوع
mal de mer تهوع
nausea تهوع
adnauseam تهوع
nauseant تهوع اور
adnauseam بدرجهء تهوع
sickening تهوع اور
qualmish دچارحالت تهوع
morning sickness تهوع بامدادی
nauseous تهوع اور
nauseating تهوع اور
fulsome تهوع اور
queasy تهوع اور
nauseousness تهوع اوری
queazy تهوع اور
vomiting agent عامل تهوع اور
sickener چیز تهوع اور
to feel sick حال تهوع داشتن
sickish تااندازهای تهوع اور
to be sick حال تهوع داشتن
wamble احساس تهوع کردن
emetic gas گاز تهوع اور
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
nauseant دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
carsickness تهوع در اثر بودن در اتومبیل
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
i sickened at the sight از دیدن ان حال تهوع بمن دست داد
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I have a question. من یک سئوال دارم.
it is in my recollection یاد دارم
I need my e من دوست دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
i intend to stay here خیال دارم که ...
my a is 0 years من 04سال دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
i wish to stay here میل دارم ...
i maintain عقیده دارم که ...
I agree. قبول دارم.
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
I have a headache. من سر درد دارم.
own a house خانهای دارم
close the door please خواهش دارم
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
i am busy at the moment اکنون کار دارم
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
i am purposed to go در نظر دارم بروم
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
i am purposed to go قصد دارم بروم
i stand to it that جدا عقیده دارم که
i yearn for ارزوی استراحت دارم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
i have a hunch that سخت گمان دارم که
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
it is not t. برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i suffer from headache سردرد دارم دچار سردرد هستم
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
glass eyed بی حالت
feverishness حالت تب
line condition حالت خط
ill conditioned بد حالت
stances حالت
stance حالت
phases حالت
moods حالت
febricity حالت تب
queasiness حالت قی
mood حالت
idiocrasy حالت
phase حالت
phased حالت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com