English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
pulp حالت خمیری
doughiness حالت خمیری
pastiness حالت خمیری
Search result with all words
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
plasticity index شاخص خمیری نشانه حالت خمیری
Other Matches
plastic analysis محاسبه درمحیط خمیری روش واکافت خمیری فراکافت خمیری
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
plastic limit حد خمیری
pulpous خمیری
doughier خمیری
doughiest خمیری
pasty خمیری
doughy خمیری
pasties خمیری
pultaceous خمیری
plastic consistency پایداری خمیری
plastic bombs بمب خمیری
plastic bomb بمب خمیری
plastic mortar ملات خمیری
plasticity خمیری نرمی
plasticity index نمایه خمیری
plastic خمیری شکل
plastic خمیری مومینه
plasticity index اندیس خمیری
plastic خمیری نرم
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
faure plate صفحه باتری خمیری
collapse design محاسبه در محیط خمیری
pasted plate صفحه باتری خمیری
pulpiness خاصیت خمیری یاگوشتی
plastic deformation تغییر شکل خمیری
plastic metal deformation تغییر شکل خمیری فلز
composition a خرج خمیری شکل ا یا ب ترکیب ا
crummier مانند مغز نان خمیری
crumby مانند مغز نان خمیری
plastic خرج خمیری شکل پلاستیکی
crummiest مانند مغز نان خمیری
crummy مانند مغز نان خمیری
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
stollen نان خمیری شیرین حاوی میوه وخشکبار
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
pastil خمیری که برای بخور دادن بکاررود بخور
pastilles خمیری که برای بخور دادن بکاررود بخور
pastille خمیری که برای بخور دادن بکاررود بخور
pastile خمیری که برای بخور دادن بکاررود بخور
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
stances حالت
stating حالت
line condition حالت خط
mood حالت
stance حالت
febricity حالت تب
estate حالت
makes حالت
situation حالت
feverishness حالت تب
situations حالت
pyreticosis حالت تب
attitude حالت
attitudes حالت
estates حالت
states حالت
predicaments حالت
tempers حالت
temperaments حالت
unexpressive بی حالت
temperament حالت
idiocrasy حالت
moods حالت
cases حالت
grain حالت
self حالت
tempered حالت
queasiness حالت قی
temper حالت
predicament حالت
stated حالت
state- حالت
state حالت
case حالت
phased حالت
status حالت
phases حالت
make حالت
phase حالت
fettle حالت
postured حالت
posture حالت
postures حالت
posturing حالت
glass eyed بی حالت
ill conditioned بد حالت
disposition حالت
expression حالت
if حالت
expressions حالت
condition حالت
manner حالت
oxidation state حالت اکسایش
oxidation number حالت اکسایش
reclining position حالت غنوده
thirstily با حالت تشنگی
paramnesia حالت فراموشی
refractivity حالت انکسار
resiliency حالت ارتجاعی
saccharinity حالت قندی
repellency حالت دفع
orthogonality حالت عمودی
possessive حالت اضافه
trims وضع حالت
pulverulence حالت خاکی
small ball پرتاب بی حالت
output state حالت خروجی
skin the cat حالت گربهای
sentimentalism حالت احساساتی
seismicity حالت ارتعاش
sea state حالت دریا
problem state حالت مسئلهای
springs حالت فنری
privileged mode حالت ممتاز
queasily با حالت تهوع
polyvalence حالت چندفرفیتی
normality حالت عادی
plumbness حالت عمودی
prone position حالت درازکش
quantum state ویژه حالت
vein حالت تمایل
periodicity حالت تناوبی
perpendicularity حالت عمودی
physical state حالت فیزیکی
individualism حالت انفرادی
aglow در حالت هیجان
real mode حالت واقعی
veins حالت تمایل
pyreticosis حالت حمائی
rapturously با حالت بیخودی
dative حالت برایی
ragingly با حالت خشم
polyvalency حالت چندفرفیتی
queasiness حالت تهوع
protected mode حالت محفوظ
faintly در حالت ضعف
spring حالت فنری
supervisor state حالت نظارت
incipincy حالت نخستین
i.c. حالت اولیه
humanness حالت انسانیت
heat proof quality حالت نسوزی
hang over حالت خماری
ground state حالت پایه
grittiness حالت شنی
goutiness حالت نقرسی
vitreus state حالت شیشهای
colloidal state حالت کلوییدی
glassy state حالت شیشهای
command mode حالت فرماندهی
gas phase حالت گازی
circumstantiality حالت وکیفیت
iciness حالت یخی
circuit opening حالت مدارباز
incipience حالت نخستین
inactive status حالت انتساب
in form خوش حالت
borderline state حالت مرزی
in a state of depression در حالت افسردگی
burst mode حالت پیوسته
ignition condition حالت احتراق
idle position حالت سکون
chararcter mode حالت دخشهای
idiocrasy حالت مخصوص
childishness حالت بچگی
defensive حالت تدافع
fugitiveness حالت شخص
conjugality حالت زناشویی
continuum state حالت پیوستار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com