Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
naturalness
حالت طبیعی ذاتی
Other Matches
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
abnormalcy
حالت غیر طبیعی
status quo
وضع کنونی حالت طبیعی
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
tempered
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
natural
ذاتی
naturals
ذاتی
autochthonous
ذاتی
inward
ذاتی
indigenous
ذاتی
inborn
ذاتی
inbred
ذاتی
roguery
بد ذاتی
intuitive
ذاتی
innate
ذاتی
organic
ذاتی
connate
ذاتی
ingrained
ذاتی
essential
ذاتی
coessentiality
هم ذاتی
essentials
ذاتی
substantial
ذاتی
inherent
ذاتی
intrinsic
ذاتی
inherently
بطور ذاتی
preformism
ذاتی نگری
erg
2- امادگی ذاتی
essential attribute
صفت ذاتی
aptitude
میل ذاتی
turpitude
دنائت ذاتی
naturals
ذاتی فطری
aptitudes
میل ذاتی
congenital
موروثی ذاتی
inherency
لزوم ذاتی
inexistency
اتکاء ذاتی
inherence or rency
ذاتی بودن
inherence or rency
لزوم ذاتی
inhesion
لزوم ذاتی
intrinsic semiconductor
نیمرسانای ذاتی
inhesion
ذاتی بودن
intrinsic properties
خواص ذاتی
intrinsic motivation
انگیزش ذاتی
inherency
ذاتی بودن
inherent error
خطای ذاتی
inherent vice
فساد ذاتی
intrinsic conductivity
رسانندگی ذاتی
inherence
ذاتی بودن
substantive law
حقوق ذاتی
natural
ذاتی فطری
limiting viscosity number
گرانروی ذاتی
inhere
ذاتی بودن
substantivize
ذاتی کردن
intrinsic velocity
گرانروی ذاتی
inherence
لزوم ذاتی
intrinsic value
ارزش ذاتی
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
roguishly
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
appetite
میل و رغبت ذاتی
natural
مسلم استعداد ذاتی
appetites
میل و رغبت ذاتی
indigenously
بطور بومی یا ذاتی
naturals
مسلم استعداد ذاتی
natural color
رنگ ذاتی جسم
intrinsic semiconductor
نیم رسانای ذاتی
inherent
[in]
<adj.>
درونی
[ماندگار]
[ذاتی]
intrinsic quantum number
عدد کوانتومی ذاتی
intrinsic fatigue strength
استحکام فرسودگی ذاتی
inherent vice
عیب و نقص ذاتی
inexistence
معدومی اتکاء ذاتی
immovable by nature
مال غیر منقول ذاتی
coxalgia
خلع ذاتی بند ران
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
axiology
علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
immanentism
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
intrinsic energy
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
horse sense
شعور حیوانی شعور ذاتی وطبیعی
natural foundation
پی طبیعی
naturals
طبیعی
natural
طبیعی
natural bridge
پل طبیعی
indigenous
طبیعی
innate
طبیعی
homebred
طبیعی
home born
طبیعی
normal
طبیعی
silvan
طبیعی
natural right
حق طبیعی
crude copper
مس طبیعی
physical
طبیعی
normalizes
طبیعی کردن
neperian logarithm
لگاریتم طبیعی
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
uncanny
غیر طبیعی
naturalistic observation
مشاهده طبیعی
so matic
طبیعی جسمی
tincal or kal
بوره طبیعی
natural year
سال طبیعی
natural vibration
نوسان طبیعی
tincal
بوره طبیعی
nonrepresentational
غیر طبیعی
normalize
طبیعی کردن
physico theology
الهیات طبیعی
resource endowment
منابع طبیعی
physiography
جغرافیای طبیعی
naturalizing
طبیعی شدن
naturalizes
طبیعی شدن
naturalising
طبیعی شدن
naturalises
طبیعی شدن
pudding stone
شفته طبیعی
normal fault
گسل طبیعی
orthochromatic
رنگ طبیعی
original ground
زمین طبیعی
normalising
طبیعی کردن
normalises
طبیعی کردن
normalised
طبیعی کردن
secundine naturam
بطور طبیعی
tegmentum
پوست طبیعی
standard
طبیعی یا معمولی
natural ventilation
تهویه طبیعی
natural products
مواد طبیعی
natural group
گروه طبیعی
natural phenomena
اثار طبیعی
natural persons
اشخاص طبیعی
natural person
شخص طبیعی
natural order
نظم طبیعی
natural obstacle
مانع طبیعی
natural number
عدد طبیعی
natural monopoly
انحصار طبیعی
natural magnet
مغناطیس طبیعی
natural habitat
بوم طبیعی
natural language
زبان طبیعی
natural law
حقوق طبیعی
glaciers
یخچال طبیعی
glacier
یخچال طبیعی
subnormal
غیر طبیعی
natural ground
زمین طبیعی
standards
طبیعی یا معمولی
natural sources
منابع طبیعی
sophisticate
غیر طبیعی
propensities
تمایل طبیعی
propensity
تمایل طبیعی
physically
با قواعد طبیعی
physiology
علم طبیعی
full-size
اندازه طبیعی
full size
اندازه طبیعی
terrestrial occurrence
وفور طبیعی
natural resin
صمغ طبیعی
natural reserves
ذخائر طبیعی
natural recharge
تغذیه طبیعی
naturalize
طبیعی شدن
tegmen
پوشش طبیعی
preposterous
غیر طبیعی
natural purification
پالایش طبیعی
natural logarithm
لگاریتم طبیعی
landscaping
منظره طبیعی
landscapes
منظره طبیعی
landscaped
منظره طبیعی
landscape
منظره طبیعی
in situ
در جای طبیعی
preternatural
غیر طبیعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com