English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English Persian
nominative case حالت فاعلیت
Search result with all words
imparisyllabic دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
nominative appositive اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
Other Matches
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
attitudes حالت
attitude حالت
situations حالت
predicament حالت
disposition حالت
situation حالت
queasiness حالت قی
status حالت
expression حالت
unexpressive بی حالت
estates حالت
expressions حالت
manner حالت
febricity حالت تب
fettle حالت
tempered حالت
estate حالت
tempers حالت
make حالت
if حالت
pyreticosis حالت تب
idiocrasy حالت
ill conditioned بد حالت
cases حالت
makes حالت
temper حالت
feverishness حالت تب
posturing حالت
postures حالت
postured حالت
posture حالت
predicaments حالت
glass eyed بی حالت
self حالت
case حالت
state حالت
stated حالت
temperaments حالت
temperament حالت
condition حالت
moods حالت
phases حالت
state- حالت
phased حالت
mood حالت
stance حالت
stances حالت
grain حالت
stating حالت
states حالت
line condition حالت خط
phase حالت
iciness حالت یخی
i.c. حالت اولیه
feminineness حالت زنانه
ground state حالت پایه
hang over حالت خماری
humanness حالت انسانیت
liquid state حالت مایع
grittiness حالت شنی
heat proof quality حالت نسوزی
idiocrasy حالت مخصوص
idle position حالت سکون
crudely در حالت خامی
resilience حالت ارتجاعی
limit state حالت حدی
fluidity حالت مایعی
domesticity حالت اهلی
possessives حالت اضافه
possessive حالت اضافه
periodicity حالت تناوبی
linearity حالت طولی
locative حالت مکانی
logical state حالت یک منطقی
thirstily با حالت تشنگی
dative حالت برایی
lethargically با حالت سبات
kashruth حالت جواز
ignition condition حالت احتراق
in a state of depression در حالت افسردگی
nervousness حالت عصبانی
in form خوش حالت
inactive status حالت انتساب
incipience حالت نخستین
incipincy حالت نخستین
initial state حالت اغازی
input mode حالت ورودی
insert mode حالت درج
isopiestic حالت فشارمتعادل
jussive حالت امری
circuit opening حالت مدارباز
kashrut حالت جواز
faintly در حالت ضعف
burst mode حالت پیوسته
corresponding state حالت متنافر
counterpoise حالت تعادل
creaminess حالت سرشیری
deadness حالت مرده
antisepsis حالت ضد عفونی
deliverable state در حالت تحویل
deplorble condltion حالت زار
answer mode حالت پاسخ
doubtfulness حالت تردید
doughiness حالت خمیری
downiness حالت کرکی
drinking bout حالت مستی
drive state حالت سائقی
drowsihead حالت نیمخواب
conversational mode حالت محاورهای
continuum state حالت پیوستار
borderline state حالت مرزی
chararcter mode حالت دخشهای
balminess حالت مرهمی
childishness حالت بچگی
circumstantiality حالت وکیفیت
balanced state حالت متعادل
balanced state حالت متوازن
balanced state حالت تعادل
colloidal state حالت کلوییدی
automatism حالت خودکاری
atilt با حالت حمله
command mode حالت فرماندهی
conjugality حالت زناشویی
answer mode حالت جواب
eburnation حالت عاجی
amentia حالت هذیان
sulkily با حالت قهر
genitive حالت اضافه
defensive حالت تدافع
feminity حالت زنانه
final state حالت پایانی
free wheeling حالت خلاصی
fugitiveness حالت شخص
defensively حالت دفاعی
defensively با حالت تدافع
arborescence حالت شاخهای
gas phase حالت گازی
glassy state حالت شیشهای
vitreus state حالت شیشهای
accusative حالت مفعولی
accidentalness حالت اتفاقی
eigenstate حالت انرژی
energy state حالت انرژی
affectivity حالت عاطفی
equation of state معادله حالت
affectedly با حالت بخودگرفته
equilibrium state حالت تعادل
erectness حالت عمودی
exceptional case حالت استثنایی
excited state حالت برانگیخته
expressive eyes چشمان با حالت
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
facial expression حالت چهره
acedia حالت خ-لسه
febile دارای حالت تب
goutiness حالت نقرسی
lucid interval حالت افاقه
Lucky you! <idiom> خوش به حالت!
translucence حالت زجاجی
translucency حالت زجاجی
tridimensionality حالت سه بعدی
trilaterality حالت سه جانبی
triliteralism حالت سه حرفی
triploidy حالت سه تایی
tubularity حالت لولهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com