English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
Other Matches
imparisyllabic دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
objective case حالت مفعولی
objectives حالت مفعولی
objective حالت مفعولی
accusative حالت مفعولی
dative حالت مفعولی اعطایی
object case حالت مفعولی یا مفعولیت
dative حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
pentaptote اسمی که دارای پنج حالت باشد
nominative appositive اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
possessives حالت اضافه
gen حالت اضافه
possessive حالت اضافه
genitive حالت اضافه
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
gerunds اسمی که از اضافه کردن
gerund اسمی که از اضافه کردن
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
premiums مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
case حالت
queasiness حالت قی
febricity حالت تب
fettle حالت
attitude حالت
condition حالت
attitudes حالت
situations حالت
mood حالت
moods حالت
expressions حالت
expression حالت
cases حالت
disposition حالت
temper حالت
self حالت
glass eyed بی حالت
tempered حالت
feverishness حالت تب
tempers حالت
pyreticosis حالت تب
situation حالت
status حالت
manner حالت
grain حالت
ill conditioned بد حالت
temperament حالت
temperaments حالت
phase حالت
phased حالت
estates حالت
estate حالت
phases حالت
line condition حالت خط
if حالت
make حالت
posture حالت
makes حالت
postured حالت
postures حالت
posturing حالت
idiocrasy حالت
stances حالت
states حالت
predicament حالت
state- حالت
stating حالت
stated حالت
state حالت
unexpressive بی حالت
stance حالت
predicaments حالت
eburnation حالت عاجی
facial expression حالت چهره
eigenstate حالت انرژی
febile دارای حالت تب
energy state حالت انرژی
expressive eyes چشمان با حالت
equation of state معادله حالت
equilibrium state حالت تعادل
humanness حالت انسانیت
excited state حالت برانگیخته
i.c. حالت اولیه
exceptional case حالت استثنایی
erectness حالت عمودی
feminineness حالت زنانه
in form خوش حالت
final state حالت پایانی
goutiness حالت نقرسی
vitreus state حالت شیشهای
glassy state حالت شیشهای
idle position حالت سکون
idiocrasy حالت مخصوص
free wheeling حالت خلاصی
grittiness حالت شنی
heat proof quality حالت نسوزی
hang over حالت خماری
ground state حالت پایه
fugitiveness حالت شخص
inactive status حالت انتساب
feminity حالت زنانه
in a state of depression در حالت افسردگی
ignition condition حالت احتراق
iciness حالت یخی
gas phase حالت گازی
drowsihead حالت نیمخواب
pose وضع حالت
domesticity حالت اهلی
fluidity حالت مایعی
resilience حالت ارتجاعی
crudely در حالت خامی
nervousness حالت عصبانی
defensively با حالت تدافع
defensively حالت دفاعی
defensive حالت تدافع
sulkily با حالت قهر
accidentalness حالت اتفاقی
acedia حالت خ-لسه
adrenergic reponse state حالت پر ادرنالینی
affectedly با حالت بخودگرفته
affectivity حالت عاطفی
thirstily با حالت تشنگی
dative حالت برایی
colloidal state حالت کلوییدی
posed وضع حالت
poses وضع حالت
posing وضع حالت
trim وضع حالت
trimmest وضع حالت
trims وضع حالت
aglow در حالت هیجان
normality حالت عادی
individualism حالت انفرادی
spring حالت فنری
springs حالت فنری
vein حالت تمایل
veins حالت تمایل
faintly در حالت ضعف
amentia حالت هذیان
answer mode حالت جواب
conjugality حالت زناشویی
continuum state حالت پیوستار
conversational mode حالت محاورهای
corresponding state حالت متنافر
counterpoise حالت تعادل
creaminess حالت سرشیری
master mode حالت راهبر
deadness حالت مرده
deliverable state در حالت تحویل
deplorble condltion حالت زار
doubtfulness حالت تردید
doughiness حالت خمیری
downiness حالت کرکی
drinking bout حالت مستی
command mode حالت فرماندهی
circumstantiality حالت وکیفیت
circuit opening حالت مدارباز
answer mode حالت پاسخ
antisepsis حالت ضد عفونی
arborescence حالت شاخهای
atilt با حالت حمله
automatism حالت خودکاری
balanced state حالت تعادل
balanced state حالت متوازن
balanced state حالت متعادل
balminess حالت مرهمی
borderline state حالت مرزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com