Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
real mode
حالت واقعی
Search result with all words
employment gap
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
lively description
شرح روشن یا واقع نما شرحی که حالت واقعی یااصلی رانشان دهد
Other Matches
cambridge equation
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
veracious
واقعی
lifelike
واقعی
virtual
واقعی
factually
واقعی
factual
واقعی
essential
واقعی
very
واقعی
literal
واقعی
true life
واقعی
actual
واقعی
veritable
واقعی
essentials
واقعی
actuals
واقعی
ex post
واقعی
ex post saving
واقعی
righting
واقعی
righted
واقعی
right
واقعی
objectives
واقعی
positive
واقعی
real
واقعی
card-carrying
واقعی
concrete
: واقعی
unfeigned
واقعی
veridical
واقعی
objective
واقعی
McCoy
واقعی
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
actual load
بار واقعی
real score
نمره واقعی
actual loss
زیان واقعی
actual parameter
پارامتر واقعی
actual price
قیمت واقعی
actual key
کلید واقعی
actual income
درامد واقعی
execute
واقعی کردن
actual expenses
مخارج واقعی
actual damage
خسارت واقعی
actual cost
هزینه واقعی
actual argument
نشانوند واقعی
actual address
نشانی واقعی
actual saving
پس انداز واقعی
actual self
خود واقعی
airy-fairy
غیر واقعی
out of pocket expenses
هزینه واقعی
objective value
ارزش واقعی
objective data
دادههای واقعی
never-never
غیر واقعی
never-never land
غیر واقعی
jisen
مبارزه واقعی
incidental expenses
هزینههای واقعی
historical costs
هزینه واقعی
practicals
واقعی کارازموده
actualize
واقعی کردن
actual velocity
سرعت واقعی
practical
واقعی کارازموده
life-size
اندازه واقعی
actualize
واقعی کردن
carry ineffect
واقعی کردن
implement
واقعی کردن
put ineffect
واقعی کردن
unrealistically
غیر واقعی
unrealistic
غیر واقعی
real
واقعی موجود
put inpractice
واقعی کردن
nominal
غیر واقعی
carry into effect
واقعی کردن
very
واقعی فعلی
down to earth
حقیقی واقعی
down-to-earth
حقیقی واقعی
insubstantial
غیر واقعی
actualise
[British]
واقعی کردن
bring into being
واقعی کردن
life size
اندازه واقعی
true north
شمال واقعی
unreal
غیر واقعی
accomplish
واقعی کردن
bring inbeing
واقعی کردن
carry out
واقعی کردن
matter of fact
بطور واقعی
matter-of-fact
بطور واقعی
fulfill
[American]
واقعی کردن
make a reality
واقعی کردن
put into practice
واقعی کردن
put into effect
واقعی کردن
make something happen
واقعی کردن
genuine
واقعی حقیقی
realized
واقعی کردن
realizes
واقعی کردن
real address
آدرس واقعی
realizing
واقعی کردن
real assets
دارائیهای واقعی
real numbers
اعداد واقعی
real income
درامد واقعی
true
واقعی حقیقی
truer
واقعی حقیقی
truest
واقعی حقیقی
real fluid
سیال واقعی
real memory
حافظه واقعی
real costs
هزینههای واقعی
real earnings
درامدهای واقعی
real capital
سرمایه واقعی
realize
واقعی کردن
real storage
انباره واقعی
true complement
متمم واقعی
true complement
مکمل واقعی
true power
توان واقعی
true form
فرم واقعی
true vertical
قائم واقعی
real anxiety
اضطراب واقعی
real value
ارزش واقعی
realised
واقعی کردن
real sector
بخش واقعی
real wage
مزد واقعی
realises
واقعی کردن
realising
واقعی کردن
true slump
نشست واقعی
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
real investment
سرمایه گذاری واقعی
actual velocity of ground water
سرعت واقعی اب زیرزمینی
objectively
بطور واقعی یا خارجی
conductance
مقدار هدایت واقعی
true meridian
نصف النهار واقعی
ideals
مطابق نمونه واقعی
false
ساختگی غیر واقعی
real national income
درامد ملی واقعی
real money supply
عرضه واقعی پول
ideal
مطابق نمونه واقعی
actual instruction
دستور العمل واقعی
actual investment
سرمایه گذاری واقعی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
real interest rate
نرخ بهره واقعی
actual neurosis
روان رنجوری واقعی
unreal
غیر واقعی خیالی
index of real wages
شاخص دستمزدهای واقعی
in the p sense of the word
بمعنی واقعی کلمه
real balance effect
اثر مانده واقعی
inesse
دارای هستی واقعی
no par
بدون ارزش واقعی
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
in the clouds
<idiom>
دور از زندگی واقعی
real McCoy
<idiom>
چیز واقعی واصیل
pragmatize
واقعی نشان دادن
pepper corn rent
اجاره غیر واقعی
home whistle
امتیاز واقعی یا فرضی
real will
نظریه اراده واقعی
abstracting
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
sterling
فاهر وباطن یکی واقعی
substantive
دارای ماهیت واقعی حقیقی
actual decimal point
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
abstracts
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstract
جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
to look like the real thing
مانند چیزی واقعی بودن
real gross national product
تولید ناخالص ملی واقعی
incidence
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
entitative
واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
abstractions
ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
see things
<idiom>
چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
undervalue
کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
abstractionism
مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست
abstraction
ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com