English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
peronality of laws حالت ویژه قانون
Other Matches
byelaw قانون ویژه
bylaw قانون ویژه
quantum state ویژه حالت
individualized حالت ویژه دادن
individualizing حالت ویژه دادن
bested دارای حالت ویژه
individualised حالت ویژه دادن
individualising حالت ویژه دادن
individualize حالت ویژه دادن
idiosyncratic وابسته به حالت ویژه
energy eigenstate ویژه حالت انرژی
individualizes حالت ویژه دادن
individualises حالت ویژه دادن
crossed controls بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
say's law قانون سی . براساس این قانون
canon قانون کلی قانون شرع
canons قانون کلی قانون شرع
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming حالت دهی در حالت سرد
marginal case حالت نهائی حالت حدی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
expressed ویژه
particular ویژه
idiocrasy ویژه
experts ویژه گر
expert ویژه گر
expresses ویژه
specific ویژه
express ویژه
extra special ویژه
expressing ویژه
particulars ویژه
specialist ویژه گر
peculiar ویژه
prerogative حق ویژه
special ویژه
priviege حق ویژه
prerogatives حق ویژه
specific humidity نم ویژه
nets ویژه
net ویژه
specialists ویژه گر
specifics ویژه
adhoc ویژه
paticular ویژه
nett ویژه
privilege حق ویژه
special character ویژه
extra <adj.> ویژه
specially ویژه
special <adj.> ویژه
characteristic نشان ویژه
relative density گرانی ویژه
regiospecific جهت ویژه
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
specialists ویژه کار
specialist ویژه کار
morbid ویژه ناخوشی
characteristically نشان ویژه
standing order اوامر ویژه
standing orders اوامر ویژه
proper volume ویژه حجم
special effects جلوههای ویژه
zoologist ویژه گرجانورشناسی
specialty ویژه گری
nutritionist ویژه گر تغذیه
nutritionists ویژه گر تغذیه
juvenile ویژه نو جوانان
juveniles ویژه نو جوانان
resistivity مقاومت ویژه
versions شرح ویژه
version شرح ویژه
proper function ویژه تابع
prerogatived دارای حق ویژه
physiologist ویژه گر فیزیولوژی
penologist ویژه گر کیفرشناسی
characteristics نشان ویژه
rarely بااستادی ویژه
specific gravities گرانی ویژه
specific gravity گرانی ویژه
idiom زبان ویژه
idiom تعبیر ویژه
idioms زبان ویژه
idioms تعبیر ویژه
physiologists ویژه گر فیزیولوژی
booths جای ویژه
preceptorial ویژه اموزگاری
praetorian guard گارد ویژه
neurologist ویژه گر اعصاب
monographs ویژه نگاشت
monograph ویژه نگاشت
garb پوشاک ویژه
dead weights ویژه وزن
dead weight ویژه وزن
experts ویژه کار
expert ویژه کار
booth جای ویژه
acoustician ویژه گر اواشنود
self weight ویژه وزن
speleologist ویژه گر غارشناسی
specific heat گرمای ویژه
specific drawdown افت ویژه
specific donor دهنده ویژه
specific cost هزینه ویژه
species specific نوع- ویژه
special verdict تصمیم ویژه
special symbol نماد ویژه
special passport پاسپورت ویژه
specific heat دمای ویژه
specific humidity رطوبت ویژه
specific yield ابدهی ویژه
specific weight وزن ویژه
specific weight سنگینی ویژه
specific volume حجم ویژه
specific viscosity گرانروی ویژه
specialization ویژه گری
specialization ویژه کاری
specific rotation چرخش ویژه
specific resistance مقاومت ویژه
specific lattice شبکه ویژه
stall لژ جایگاه ویژه
stalling لژ جایگاه ویژه
special party گروه ویژه
special bastard حرامزاده ویژه
special agreement قرارداد ویژه
specialities ویژه گری
speciality ویژه گری
singular matrix ماتریس ویژه
singular matrix ماتریش ویژه
specializing ویژه گری
specializes ویژه گری
specialize ویژه گری
specialising ویژه گری
specialises ویژه گری
lingoes زبان ویژه
prerogatives دارای حق ویژه
prerogatives حق یا امتیاز ویژه
prerogative دارای حق ویژه
special duty کار ویژه
special drawing rights حق برداشت ویژه
special drawing right حق برداشت ویژه
special deposits سپردههای ویژه
special character دخشه ویژه
special case مورد ویژه
lineament نشان ویژه
lineaments نشان ویژه
prerogative حق یا امتیاز ویژه
lingo زبان ویژه
eigenfunction ویژه تابع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com