English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
to be sick حال تهوع داشتن
to feel sick حال تهوع داشتن
Other Matches
sick headache تهوع
mal de mer تهوع
adnauseam تهوع
nausea تهوع
queasiness حالت تهوع
morning sickness تهوع بامدادی
nauseating تهوع اور
nauseous تهوع اور
sicknesses حالت تهوع
qualm حالت تهوع
qualms حالت تهوع
adnauseam بدرجهء تهوع
qualmish دچارحالت تهوع
queasily با حالت تهوع
fulsome تهوع اور
sickening تهوع اور
sickness حالت تهوع
nauseousness تهوع اوری
queasy تهوع اور
queazy تهوع اور
nauseant تهوع اور
nausea حالت تهوع
wamble احساس تهوع کردن
vomiting agent عامل تهوع اور
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
emetic gas گاز تهوع اور
sickener چیز تهوع اور
sickish تااندازهای تهوع اور
nauseate حالت تهوع دست دادن
carsickness تهوع در اثر بودن در اتومبیل
nauseated حالت تهوع دست دادن
nauseates حالت تهوع دست دادن
nauseant دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
mawkish حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
seasickness تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
i sickened at the sight از دیدن ان حال تهوع بمن دست داد
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
wanted کم داشتن
intercommon داشتن
want کم داشتن
to have f. تب داشتن
to go hot تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
to hold a meeting داشتن
to hold داشتن
to have داشتن
to possess داشتن
to be feverish تب داشتن
to have possession of داشتن
lackvt کم داشتن
having داشتن
relieve داشتن
owned داشتن
redolence بو داشتن
monogyny داشتن یک زن
doubt شک داشتن
possessing داشتن
doubted شک داشتن
possesses داشتن
doubting شک داشتن
possess داشتن
doubts شک داشتن
have داشتن
relieves داشتن
relieving داشتن
owning داشتن
owns داشتن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
lack کم داشتن
bears داشتن
bears در بر داشتن
bear داشتن
bear در بر داشتن
own داشتن
last دوام داشتن
abhorred تنفر داشتن از
abhorring تنفر داشتن از
bestows ارزانی داشتن
abhors تنفر داشتن از
bestowing ارزانی داشتن
bestowed ارزانی داشتن
lasts دوام داشتن
lasted دوام داشتن
affords استطاعت داشتن
bestow ارزانی داشتن
affording استطاعت داشتن
abhor تنفر داشتن از
abhor بیم داشتن از
afforded استطاعت داشتن
overlapped اشتراک داشتن
mind در نظر داشتن
mind تصمیم داشتن
likes دوست داشتن
liked دوست داشتن
like دوست داشتن
may امکان داشتن
declaring افهار داشتن
declares افهار داشتن
declare افهار داشتن
desiring میل داشتن
desires میل داشتن
desire میل داشتن
represents نمایندگی داشتن
minding تصمیم داشتن
minding در نظر داشتن
minds تصمیم داشتن
overlapped اصطکاک داشتن
overlap اشتراک داشتن
overlap اصطکاک داشتن
correlation ارتباط داشتن
outclassing برتری داشتن بر
outclasses برتری داشتن بر
outclassed برتری داشتن بر
outclass برتری داشتن بر
minds در نظر داشتن
represented نمایندگی داشتن
represent نمایندگی داشتن
fluctuated نوسان داشتن
fluctuate نوسان داشتن
debts بدهی داشتن
debt بدهی داشتن
spared دریغ داشتن
spare دریغ داشتن
importing اهمیت داشتن
imported اهمیت داشتن
import اهمیت داشتن
raises برپا داشتن
raise برپا داشتن
suspends معوق داشتن
suspending معوق داشتن
fluctuates نوسان داشتن
confide اعتماد داشتن به
confided اعتماد داشتن به
requiring لازم داشتن
requires لازم داشتن
require لازم داشتن
affects تمایل داشتن
affects دوست داشتن
affect تمایل داشتن
affect دوست داشتن
required لازم داشتن
rolls تلاطم داشتن
rolled تلاطم داشتن
roll تلاطم داشتن
confides اعتماد داشتن به
suspend معوق داشتن
imply دلالت داشتن
to have in mind در نظر داشتن
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerate طاقت داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
scoots سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
implying دلالت داشتن
to be away on vacation [American] داشتن مرخصی
contradict تناقض داشتن با
vary فرق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com