Dictiornary-Farsi | حامل اسلحه زرهدار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
armor bearer	حامل اسلحه زرهدار


Other Matches

barbed	زرهدار
armored	زرهدار
armored vehicle	خودروی زرهدار
armored artillery	توپخانه زرهدار
inspection arms	سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
preyer	دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E]	دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber	دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider	دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit	دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand	دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
weapon carrier	کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
light ship	کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
bare handed	بی اسلحه
unarmed	بی اسلحه
weapon	اسلحه
weapons	اسلحه
armless	بی اسلحه
stave	حامل
vector	حامل
conveyor	حامل
conveyer	حامل
vehicle	حامل
bearers	حامل
vehicles	حامل
porter	حامل
vectors	حامل
porters	حامل
bearer	حامل
gerent	حامل
carriers	حامل
bearer cheque	چک حامل
carrier	حامل
firearms	اسلحه گرم
armourer	اسلحه ساز
armorer	اسلحه ساز
cold steel	اسلحه سرد
arm of precision	اسلحه دقیق
antiaircraft	اسلحه ضد هوایی
thumbing	شستی اسلحه
armory	اسلحه خانه
armoury	اسلحه قوزخانه
armoury	اسلحه خانه
armouries	اسلحه قوزخانه
armouries	اسلحه خانه
stoppages	گیر در اسلحه
thumb	شستی اسلحه
stoppage	گیر در اسلحه
weaponary	مربوط به اسلحه
Elaborate	اسلحه بزرگ
Ten firearms .	ده قبضه اسلحه
weapons	اسلحه حربه
weapon	اسلحه حربه
holsters	جلد اسلحه
holster	جلد اسلحه
thumbs	شستی اسلحه
side arms	اسلحه کمری
firearm	اسلحه گرم
piece	اسلحه گرم
weaponry	اسلحه سازی
thumbed	شستی اسلحه
repeating firearm	اسلحه خودکار
safety lock	ضامن اسلحه
shooting iron	اسلحه گرم
ordnance	اسلحه ومهمات
side arm	اسلحه کمری
pieces	اسلحه گرم
single shot	اسلحه تک تیر
d. armour	اسلحه دفاع
fire arms	اسلحه ی گرم
light armed	سبک اسلحه
misfires	گیرکردن اسلحه
misfired	گیرکردن اسلحه
triggered	ماشه اسلحه
arm	اسلحه گرم
trigger	ماشه اسلحه
triggers	ماشه اسلحه
maximum range	بردنهایی اسلحه
misfire	گیرکردن اسلحه
heavy armed	سنگین اسلحه
image carrier	حامل تصویر
bearer bond	سند حامل
bearing	زاویه حامل
gestatorial	حامل پاپ
video carrier	حامل ویدئو
linkmen	حامل مشعل
linkman	حامل مشعل
osborne shackle	قلاب حامل
messenger wire	سیم حامل
payable to the bearer	در وجه حامل
linkboy	حامل مشعل
radius vector	شعاع حامل
bearing angle	زاویه حامل
bearer cheque	چک در وجه حامل
carrier detect	کشف حامل
data carrier	حامل داده
data carrier	حامل داده ها
vector	حامل بردار
thurifer	حامل بخوردان
carrier gas	گاز حامل
tape transport	حامل نوار
carrier system	سیستم حامل
carrier wave	موج حامل
transport	ترابری حامل
transported	ترابری حامل
transporting	ترابری حامل
transports	ترابری حامل
color carrier	حامل رنگ
thurifer	حامل مجمر
vectors	حامل بردار
bearers	در وجه حامل
breech block carrier	حامل کولاس
messenger	طناب حامل
vectorial	حامل بردار
carrier detect	تشخیص حامل
messengers	طناب حامل
vehicle	حامل رسانه
carrier frequency	بسامد حامل
sound carrier	حامل صوت
carrier frequency	فرکانس حامل
bearer	در وجه حامل
vehicles	حامل رسانه
gunrunner	قاچاقچی اسلحه و مهمات
velite	سرباز سبک اسلحه
To lay down ones arms .	اسلحه رابزمین گذاشتن
armory	کارخانهء اسلحه سازی
biathlon	اسکی صحرانوردی با اسلحه
to sight gun	نشان کردن اسلحه
light infantry	پیاده سبک اسلحه
lift fire	زیادکردن برد اسلحه
cleaning rod	سمبه نظافت اسلحه
muzzling	دهانه لوله اسلحه
ordnance	مربوط به اسلحه و مهمات
to decommission weapons	اسلحه ها را از کار انداختن
muzzles	دهانه لوله اسلحه
missile	اسلحه پرتاب کردنی
muzzled	دهانه لوله اسلحه
muzzle	دهانه لوله اسلحه
chambers	خزانه فشنگ در اسلحه
chamber	خزانه فشنگ در اسلحه
to decommission weapons	اسلحه ها را غیردایر کردن
missiles	اسلحه پرتاب کردنی
disassemble	بازکردن اسلحه یا موتور
popper	اسلحه صدا دار
poppers	اسلحه صدا دار
armorer	نگهبان اسلحه زراد
ranging	تنظیم کردن اسلحه
stock	دسته ابزار و اسلحه
magazines	مخزن خشاب اسلحه
magazine	مخزن خشاب اسلحه
hold-ups	با اسلحه سرقت کردن
hold-up	با اسلحه سرقت کردن
hold up	با اسلحه سرقت کردن
caddie	حامل وسایل بازیگر
platform	رسانگر حامل گیرنده
comported	دربرداشتن حامل بودن
perseus	حامل راس الغول
slaver	کشتی حامل بردگان
carrier	برنامه حامل میکرب
carrier	حامل غلطک حمال
current carrying conductor	رسانای حامل بار
carriers	برنامه حامل میکرب
carriers	حامل غلطک حمال
gestatoraial chair	کرسی حامل پاپ
caddied	حامل وسایل بازیگر
caddies	حامل وسایل بازیگر
pay to the bearer	دروجه حامل بپردازید
caddying	حامل وسایل بازیگر
persi	حامل راس الغول
platforms	رسانگر حامل گیرنده
comport	دربرداشتن حامل بودن
caddy	حامل وسایل بازیگر
warrant to bearer	به حواله کرد حامل
stretcher-bearers	حامل تخت روان
bearer bond	سند در وجه حامل
stave	روی خط حامل نوشتن
victualler	کشتی حامل خواربار
carrier color signal	پیام رنگی حامل
carrier frequency	فرکانس موج حامل
weapon carrier	حامل جنگ افزار
stretcher-bearer	حامل تخت روان
comporting	دربرداشتن حامل بودن
bearer stock	اسناد در وجه حامل
telephone carrier current	جریان حامل تلفنی
comports	دربرداشتن حامل بودن
stretcher bearer	حامل تخت روان
to pack a weapon [colloquial]	اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon	اسلحه ای با خود حمل کردن
to be packing [heat] [colloquial]	اسلحه ای با خود حمل کردن
light horse	سوار نظام سبک اسلحه
shooting position	حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
frees	کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing	کمی محدودیت نوع اسلحه
freed	کمی محدودیت نوع اسلحه
free	کمی محدودیت نوع اسلحه
clang	صدای بهم خوردن اسلحه
clanged	صدای بهم خوردن اسلحه
to call to arms	اعلام دست به اسلحه کردن
gun running	واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
bore	قطر داخلی لوله اسلحه