Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English
Persian
without fail
حتما البته بی تخلف
Other Matches
right oh!
البته
and no mistake
البته
secundine naturam
البته
of course
البته
sure thing
<idiom>
مطمئنا ،البته
you see
البته میدانید
absolutely
<adv.>
حتما
well
<adv.>
حتما
inevitable
حتما
certainly
حتما
quite
[completely, perfectly]
<adv.>
حتما
definitely
<adv.>
حتما
by all means
<adv.>
حتما
indispensably
حتما
of necessity
حتما
But not just any job .
ولی البته نه هر شغلی
understood that
بدیهی است که البته
presently
حتما انا
he is safe to be there
حتما انجاخواهدبود
sure-fire
حتما موفق
You must be out of your mind (senses).
حتما" دیوانه شدی
sure thing
<idiom>
حتما اتفاق افتادن
you must have know this
حتما` این مطلب را شمامیدانستید
He must have a hand in it.
حتما" دراینکار دست دارد
The evening was very pleasant, albeit a little quiet.
شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
بطور قطع
[حتما]
اتفاق می افتد.
dialectic
البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
He feels he must have the last word.
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
Make sure you give it back.
حتما
[آن چیز را]
به من برگردانید.
[چیزی که به کسی قرض داده می شود.]
in contravetion of
با تخلف از
infraction
تخلف
transgression
تخلف
infringements
تخلف
violation
تخلف
delinquency
تخلف
contravention
تخلف
offending
تخلف
infringement
تخلف
trespassed
تخلف کردن
infringes
تخلف کردن از
infringed
تخلف کردن از
transgress
تخلف کردن از
infringe
تخلف کردن از
violates
تخلف کردن از
violated
تخلف کردن از
violate
تخلف کردن از
transgressed
تخلف کردن از
transgresses
تخلف کردن از
trespassing
تخلف کردن
transgressing
تخلف کردن از
trespass
تخلف کردن
trespasses
تخلف کردن
infringing
تخلف کردن از
contravene
تخلف کردن از
infract
تخلف کردن
broaching
تخلف کردن از
broaches
تخلف کردن از
broached
تخلف کردن از
contravening
تخلف کردن از
contravenes
تخلف کردن از
broach
تخلف کردن از
breach of covenant
تخلف از شرط
breach of contract
تخلف از قرارداد
trespass against
تخلف کردن از
breach of an obligation
تخلف از تعهد
contravened
تخلف کردن از
incorrect
خیار تخلف وصف
offend against the law
از قانون تخلف کردن
option of unfulfilled conditions
خیار تخلف شرط
transgression of the law
تخلف یاسرپیچی از قانون
trepass
تخطی کردن تخلف
option of incorrect description
خیار تخلف وصف
holds
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
hold
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
hold
بخشی از برنامه که تکراری میشود تا توسط عملی قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هسیم از صفحه کلید یا وسیله
inviolably
با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
to trespass against the law
ازقانون تخلف یا تجاوز کردن
nude contruct
قرارداد بدون وجه التزام تخلف
conditional
نقط های که پس از آن برنامه نویس میتواند به انتهای مجموعهای دستور جهش کند که البته بستگی به داده یا وضعیت برنامه دارد
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com